کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ولا
/valā/
معنی
۱. محبت؛ دوستی.
۲. [قدیمی] قرابت؛ خویشی.
۳. [قدیمی] یاری.
۴. [قدیمی] ملک؛ پادشاهی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تولی، دوستی، رفاقت، مصادقت، مصادقه
۲. مودت، نزدیکی، وداد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ولا
فرهنگ نامها
(تلفظ: valā) (عربی) دوستی ، محبت .
-
ولا
واژگان مترادف و متضاد
۱. تولی، دوستی، رفاقت، مصادقت، مصادقه ۲. مودت، نزدیکی، وداد
-
ولا
لغتنامه دهخدا
ولا. [ وَ ] (از ع ، اِ) ولاء. یاران . || میراث بنده ٔ آزاد. (غیاث اللغات ). || ملک و پادشاهی . || قرابت . (آنندراج ). خویشاوندی . رجوع به ولاء شود. || ولاء. توالی اجرای امری : و بدان رکن شود که حجرالاسوددر اوست و حجر را بوسه دهد و از حجر بگذرد و بر ه...
-
ولا
لغتنامه دهخدا
ولا. [ وَ ](اِ، از اتباع ) هول و ولا؛ هول و دلهره . اضطراب . (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
ولا
لغتنامه دهخدا
ولا. [ وِ ] (از ع ، اِمص ) ولاء. پیاپی کردن کاری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).دمادم کردن . رجوع به ولاء شود. || (اِمص ) دوستی و محبت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : شیفته کرد مرا عشق و ولای تو چنین شایدم هرچه به من عشق و ولای تو کند. منوچهری .و دلهای خا...
-
ولا
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ولاء ] (اِ.) 1 - محبت ، دوستی . 2 - قرابت ، خویشی .
-
ولا
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِمر.) (عا.) = هول و ولا: هول ، دلهره ، اضطراب .
-
ولا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ولاء] valā ۱. محبت؛ دوستی.۲. [قدیمی] قرابت؛ خویشی.۳. [قدیمی] یاری.۴. [قدیمی] ملک؛ پادشاهی.
-
ولا
واژهنامه آزاد
در زبان آذری و ترکی ایرانی به معنی بودن میباشد
-
واژههای مشابه
-
ولا یت
دیکشنری فارسی به عربی
محافظة
-
وُلا کردن
لهجه و گویش بختیاری
volâ kerdan ولو کردن، پهن کردن، پراکنده کردن.
-
العار ولا النار
لغتنامه دهخدا
العار ولا النار. [ اَ وَ لَن ْ نا ] (ع جمله ٔ اسمیه ) قول عمربن خطاب ، و معروف «النار ولا العار» است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عار و نار شود.
-
قبل از ولا دتی
دیکشنری فارسی به عربی
قبل الولادة
-
تیرِ نُون وِلا کُن
لهجه و گویش بختیاری
tir-e nun velâ-kon چوب مخصوص پهن کردن خمیر نان.