کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقوع یافته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مسبوق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - سبقت گرفته ، گذشته . 2 - آگاه ، مطلع . ؛ ~ به سابقه آن چه که قبلاً عین یا شبیه آن وقوع یافته باشد.
-
شرعبیه
لغتنامه دهخدا
شرعبیه . [ ش َ ع َ بی ی َ ] (اِخ ) جایگاهی است در جزیره ، وقعه ای دراین مکان وقوع یافته است . (یادداشت به خط دهخدا).
-
پاراکرنیسم
لغتنامه دهخدا
پاراکرنیسم . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) خطا در ضبط و ثبت تاریخ بدین معنی که واقعه ای را دیرتر از زمانی که وقوع یافته قرار دهند.
-
مستریح
لغتنامه دهخدا
مستریح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استراحة. راحت یافته . (اقرب الموارد). آرامش یافته . آرام . آسوده . برآسوده . رجوع به استراحة شود. || از بین عباد کسی است که خداوند تعالی او را بر راز مقدرات آگاه ساخته باشد و در نتیجه از سختی طلب و انتظار آسود...
-
وَاقِعَةُ
فرهنگ واژگان قرآن
وقوع يافته - اتفاق افتاده - قرار گرفته - فرود آمده- پدید آمده (وقوع حادثه عبارت است از حدوث و پديد آمدن آن ، و کلمه واقعه صفتي است که هر حادثهاي را با آن توصيف ميکنند و ميگويند : واقعهاي رخ داده ، يعني حادثهاي پديد شده و مراد از واقعه در آيه "إِذَا ...
-
حذ
لغتنامه دهخدا
حذ.[ ح َذذ ] (ع مص ) بریدن از بیخ . (منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). || به سرعت رفتن . || (اصطلاح عروض ) تهانوی گوید: نزد عروضیان سقوط وتد مجموع از آخر جزء است و جزئی را که حذ در آن وقوع یافته اَحَذّ نامند. چنین است در «عنوان الشرف » و «...
-
زعیم الدوله
لغتنامه دهخدا
زعیم الدوله . [ زَ مُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) میرزا محمد مهدی خان بن محمدجعفر تبریزی مقیم قاهره و صاحب مجله ٔ فارسی «حکمت » در همان شهر و مؤلف تاریخ «مفتاح باب الابواب » در تاریخ باب و بابیه و بهائیه و ازلیه به عربی ... اما جریده ٔ حکمت ... که در مصر ماهی...
-
ارتاح
لغتنامه دهخدا
ارتاح . [ اَ ] (اِخ ) نام حصنی است منیع و عاصمه ای از اعمال حلب و بدان منسوبست حسین بن عبداﷲ الأرتاحی و ابوعبداﷲ محمدبن احمدبن حامدبن مفرّج بن غیاث الارتاحی . (از معجم البلدان ). و صاحب قاموس الاعلام ترکی گوید: قصبه ٔ کوچکی است واقع در مسافت یکساعتی...
-
قاضی اسطخری
لغتنامه دهخدا
قاضی اسطخری . [ اِ طَ ] (اِخ ) حسن بن احمدبن زیدبن عیسی ، مکنی به ابوسعید. از اکابر فقهای شافعیان و رؤسای ایشان و قاضی قم بوده و چندی عمل احتساب بغداد را مباشرت نمود. و از طرف مقتدر عباسی به قضاء سجستان منصوب شده و در مناکحات ایشان بازرسی کرده و اکث...
-
شده
لغتنامه دهخدا
شده . [ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از شدن : کاری است شده . (یادداشت مؤلف ). گشته . گردیده . بوده . وقوع یافته . واقع شده : مهر مفکن بر این سرای سپنج کاین جهان پاک بازی و نیرنج نیک او را فسانه دار شده بد او را کمرت تنگ به تنج . رودکی . || رفته ...
-
اراک
لغتنامه دهخدا
اراک . [ اَ ] (اِخ ) سلطان آباد عراق . از شمال محدود است بفراهان و از مشرق بخاک قم و ازجنوب بمحلات و کزّاز و از مغرب بکوه شازند، آب و هوای آن معتدل و زمستانهای آن بسیار سرد میشود، زراعت آن بیشتر دیم و آب آن از چشمه و قنوات و رودخانه ٔ مهمی ندارد، در ...
-
ارت آدیس توس
لغتنامه دهخدا
ارت آدیس توس . [ اُ ت ُ آ ] (اِخ ) ارتوآدیست . ارادشس بن واگارشک (وال ارشک ). پادشاه ارمنستان معاصر مهرداد دوم (بزرگ ). ژوستن (کتاب 42، بند 2) گوید: مهرداد به ارتوآدیست پادشاه ارمنستان حمله کرد، ولی سترابون (کتاب 11، فصل 14، بند 15) گوید که تیگران پا...
-
سکینه
لغتنامه دهخدا
سکینه . [ س ُ ک َ ن َ ] (اِخ ) بنت الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام . اسم آن مخدره آمنه و آمینه و امامه و امیه دانسته شده و لقب وی سکینه میباشد و از طرف مادرش رباب بدان ملقب بوده است . سکینه ازپردگیان خانواده ٔ رسالت و نسوان بزرگ اسلام و از اخلا...
-
یادگاربیک
لغتنامه دهخدا
یادگاربیک . [ ب ِ ] (اِخ ) (میرزا...) محمدبن میرزا سلطان محمدبن میرزا بایسنغربن معین الدین شاهرخ بن تیمور. در تاریخ 873 که سلطان ابوسعید را کشتند وی باتفاق اوزون حسن به حکومت خراسان برقرارشد و دو سال بعد از آن در سنه ٔ 875 در محاربه ٔ با سلطان حسین ب...
-
قاضی عبدالجبار
لغتنامه دهخدا
قاضی عبدالجبار. [ ع َ دُل ْ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالجباربن احمدبن خلیل همدانی اسدآبادی بغدادی شافعی معتزلی ، مکنی به ابوالحسن . از فحول علمای عامه است که در زمان خود رئیس معتزله بوده و مصنفات بسیاری در مذاهب اعتزال و تمامی فنون دیگر که گوی...