کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وقور
/vaqur/
معنی
باوقار؛ بردبار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقور
لغتنامه دهخدا
وقور. [ وَ ] (ع ص ) آهسته . || بردبار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). باوقار.(اقرب الموارد). مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) در خانه بنشستن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ...
-
وقور
لغتنامه دهخدا
وقور. [ وُ ](ع اِ) ج ِ وقر. (اقرب الموارد). رجوع به وقر شود.
-
وقور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) آهسته و بردبار.
-
وقور
دیکشنری عربی به فارسی
باوقار , بزرگ , معزز , بلند مرتبه , موقر
-
وقور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vaqur باوقار؛ بردبار.
-
جستوجو در متن
-
بلند مرتبه
دیکشنری فارسی به عربی
وقور
-
باوقار
دیکشنری فارسی به عربی
رائع , وقور
-
معزز
دیکشنری فارسی به عربی
موقر , وقور
-
موقر
دیکشنری فارسی به عربی
جدي , رزين , صاحي , قبر , وقور
-
ذوحصاة
لغتنامه دهخدا
ذوحصاة. [ ح َ ] (ع ص مرکب ) خردمند. || وقور.
-
باوقار
لغتنامه دهخدا
باوقار. [ وَ ] (ص مرکب ) موقر. وقور. شکوهمند. سنگین . باوقر. باعزت . باتمکین . (آنندراج ). گران سنگ . مقابل سبکسر. برابر سبکسار.
-
وقورة
لغتنامه دهخدا
وقورة. [ وُ رَ ] (ع مص ) وَقَر. نشستن . (منتهی الارب ). || باوقار نشستن . در خانه نشستن . (اقرب الموارد). رجوع به وقر و وقور شود.
-
بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
اضافي , بالغ , رييسي , سامي , شامل , ضخم , عالي , عديد , عظيم , قبر , کبير , مجموع اجمالي , مهيب , هائل , واسع , وقور
-
گران تمکین
لغتنامه دهخدا
گران تمکین . [ گ ِ ت َ ] (ص مرکب ) گران وقار. وقور. سخت تمکین . آنکه دیر تمکین کند. آنکه بسنگینی امری یا دستوری را بپذیرد و دیر انجام دهد : برس به داد من ای ساقی گران تمکین که توبه منفعل از روی نوبهارم کرد.؟ (از آنندراج ).