کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقف کردن
لغتنامه دهخدا
وقف کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منحصر کردن چیزی را به کسی یا چیزی . مخصوص کردن : نرسد جز تو به کس گوهری از خاطر من کرده ام وقف تو این بحر لبالب ز زلال . وحشی (دیوان چ امیرکبیر 238).|| (اصطلاح فقه ) زمین ، ملک یا مستغَلّی را در راه خدا حبس کردن . ...
-
وقف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اقرر , امت , رث , کرس , هب
-
واژههای مشابه
-
وقف نامه
لغتنامه دهخدا
وقف نامه . [ وَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) سند یا قباله ٔ وقف که در آن نام ملک یا املاک موقوفه و اسم واقف و محل و خصوصیات رقبات و چگونگی مصارف آنها و نام متولی و تعیین ترتیب متولیان بعد از متولی اول بیان شده باشد. (تاریخچه ٔ وقف در اسلام تألیف شهابی ).
-
نان وقف
لغتنامه دهخدا
نان وقف . [ ن ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نانی که در راه خیرات دهند. (ناظم الاطباء) : آن را که سیرت خوش و سرّی است با خدابی نان وقف و کاسه ٔ دریوزه زاهد است . سعدی .|| نانی که موقوفات دیگران به دست آرند. معاشی که به طفیل موقوفه ای تأمین شود : یک...
-
وقف شده
دیکشنری فارسی به عربی
مقدس
-
جستوجو در متن
-
endow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انداختن، چیزی را وقف کردن، وقف کردن، اعطا کردن به، موهبت بخشیدن به
-
endowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلیم، چیزی را وقف کردن، وقف کردن، اعطا کردن به، موهبت بخشیدن به
-
endowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناتوانی، چیزی را وقف کردن، وقف کردن، اعطا کردن به، موهبت بخشیدن به
-
endows
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امیدوارم، چیزی را وقف کردن، وقف کردن، اعطا کردن به، موهبت بخشیدن به
-
امت
دیکشنری عربی به فارسی
کشتن , بيحس کردن , خراب کردن , بديگري واگذار کردن , وقف کردن , مستهلک کردن
-
devoting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص دادن، فدا کردن، وقف کردن
-
کرس
دیکشنری عربی به فارسی
اهدا کردن , اختصاص دادن , وقف کردن , پيشکش , فدا کردن
-
consecrate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محکوم کردن، ویژه کردن، تخصیص دادن، تقدیس کردن، وقف شده