کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وقح
/vaqeh/
معنی
بیشرم؛ بیحیا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقح
لغتنامه دهخدا
وقح . [ وَ ق َ ] (ع مص ) کم شرم شدن و جری شدن بر ارتکاب زشتی ها. || سخت شدن . (اقرب الموارد).
-
وقح
لغتنامه دهخدا
وقح . [ وَ ق ِ ] (ع ص ) مرد کم شرم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بی شرم . بی حیا : هست چون قمری طناز و وقح هست چون طوطی غماز و ندیم . خاقانی (چ سجادی ص 903).اما تو خود مهمان شوخ روی وقح افتاده ای اگر جمله اوراق و اثمار بر تو نثار کنم . (سندبادن...
-
وقح
لغتنامه دهخدا
وقح . [ وُ / وُ ق ُ ] (ع مص ) وقوحة. قحة. شوخ گرفتن . || سخت شدن سم . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (اِمص ) شوخی . (منتهی الارب ).
-
وقح
لغتنامه دهخدا
وقح . [ وُ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وَقاح . به معنی بی شرم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به وقاح شود.
-
وقح
لغتنامه دهخدا
وقح . [ وُق ْ ق َ ] (ع ص ،اِ) ج ِ وَقاح . (اقرب الموارد). رجوع به وقاح شود.
-
وقح
فرهنگ فارسی معین
(وَ قِ) [ ع . ] (ص .) بی شرم ، بی حیا.
-
وقح
دیکشنری عربی به فارسی
برنجي , بي شرم , بي باک , بي پروايي نشان دادن , گستاخي کردن , بي تربيت , خشن , زمخت , خام , بي ادب , غير متمدن , گستاخ , جسور , ناهموار
-
وقح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vaqeh بیشرم؛ بیحیا.
-
واژههای همآوا
-
وقه
لغتنامه دهخدا
وقه . [ وَق ْه ْ ] (ع مص ) فرمانبرداری کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
وقه
واژهنامه آزاد
نوعی پرنده کوچک
-
وقه
واژهنامه آزاد
(بخش خفر، جهرم، استان فارس) وقّه؛ واحدی برای اندازه گیری، به مساحت تقریباً 4 انگشت.
-
جستوجو در متن
-
برنجی
دیکشنری فارسی به عربی
وقح
-
بی پروایی نشان دادن
دیکشنری فارسی به عربی
وقح