کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقت کُشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هیچ وقت
دیکشنری فارسی به عربی
ابدا
-
همه وقت
دیکشنری فارسی به عربی
دائما
-
وقت گذراندن
دیکشنری فارسی به عربی
عاطل
-
چه وقت
دیکشنری فارسی به عربی
متي
-
وقت زوال
واژهنامه آزاد
1 - ( مصدر ) نیست شدن از بین رفتن برطرف شدن . 2 - متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان به سوی مغرب . 3 - ( اسم ) نقصان نقص
-
full-time equivalent
معادل تماموقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] مقدار زمان مورد نیاز برای ارائۀ خدمتی خاص براساس حجم کار و ساعتهای مقرر معادل ساعات کارکرد یک فرد تماموقت اختـ . مَت FTE
-
injury time
وقت تلفشده 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وقت تلفشدهای که برای جبران هرگونه اتلاف وقت ناشی از آسیبدیدگی یا تعویض بازیکنان و جز آن به زمان قانونی بازی افزوده میشود
-
stoppage time
وقت تلفشده 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وقتی که برای جبران زمان تلفشدۀ بازی به وقت قانونی آن افزوده میشود
-
در اسرع وقت
فرهنگ واژههای سره
هر چه زودتر، هرچه زودتر
-
بدون فوت وقت
فرهنگ واژههای سره
بی درنگ
-
call timingly restriction
خدمات وقتمحدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که امکان برقراری تماس را به یک یا چند محدودۀ زمانی مشخص منحصر میکند و مشترک فقط در همان اوقات میتواند تماس بگیرد
-
شاه سه وقت
لغتنامه دهخدا
شاه سه وقت . [ هَِ س ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یعنی پادشاه سه نوبت زن . (آنندراج ). مؤلف برهان در ذیل نوبت گوید: بمعنی نقاره است که در اوقات شب و روز نوازند و آن در زمان اسکندر سه نوبت بود بعد از آن چهار کردند و شاید منظور از شاه سه وقت اسکندر...
-
از آن وقت
لغتنامه دهخدا
از آن وقت . [ اَ وَ] (ق مرکب ) از آنگاه . - از آن وقت باز ؛ مُنذُ. مُذ. از آن زمان پس .
-
بسر وقت کسی آمدن
لغتنامه دهخدا
بسر وقت کسی آمدن . [ ب ِ س َ وَ ت ِ ک َ م َ دَ ] (مص مرکب ) افتادن یا رسیدن . بحال او وارسیدن . (آنندراج ) : در این غربت شدم غمگین و غمخواری نمی آیدبسروقتم ز یاران وطن یاری نمی آید.محمدسعید اشرف (از آنندراج : بسر کسی رسیدن ).بسروقت دل من گر چنین مستا...
-
چشمه ٔ وقت و ساعت
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ وقت و ساعت . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ وَت ُ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشمه ٔ متناوب . هر چشمه که آب آن در ساعات و روزهای معین جاری شود و در ساعات و روزهای معلوم بازایستد، و یکی از این چشمه ها در شمس آباد چهارمحال نزدیک خراجی در زیر کوه س...