کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقت تلف شده 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
squandered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رها شده، برباد دادن، تلف کردن
-
یللی ،()زدن ،() تَللی.
لهجه و گویش تهرانی
وقت تلف کردن
-
یَلم یلا کردن
لهجه و گویش تهرانی
وقت تلف کردن
-
مالیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - تنبیه شده ، مالش داده شده . 2 - (عا.) تلف شده ، از بین رفته . 3 - مرتب شده .
-
نفله
فرهنگ فارسی معین
(نِ لِ) (ص .) هدر رفته ، تلف شده ، ضایع و خراب .
-
depredated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخریب شده، به یغما بردن، از بین بردن، تلف کردن
-
idles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکار، وقت تلف کردن، وقت گذراندن، تنبل شدن
-
idling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
idling، وقت تلف کردن، وقت گذراندن، تنبل شدن
-
idled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خالی است، وقت تلف کردن، وقت گذراندن، تنبل شدن
-
ضایعه
فرهنگ فارسی معین
(یِ عَ یا عِ) [ ع . ضایعة ] (اِفا.) مؤنث ضایع . 1 - از دست رفته ، تلف شده . 2 - تباه شده ، فاسد.
-
تلف
لغتنامه دهخدا
تلف . [ ت َ ] (اِ) ترف و قروت . (ناظم الاطباء).
-
frivols
دیکشنری انگلیسی به فارسی
frivols، کار بیهوده کردن، وقت تلف کردن، بهدر دادن، خوش گذرانی کردن
-
frivol
دیکشنری انگلیسی به فارسی
frivol، کار بیهوده کردن، وقت تلف کردن، بهدر دادن، خوش گذرانی کردن
-
frivolling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرشور، کار بیهوده کردن، وقت تلف کردن، بهدر دادن، خوش گذرانی کردن
-
تلف شدن
لغتنامه دهخدا
تلف شدن . [ ت َ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضایع وخراب شدن . نابود شدن . از دست رفتن : برکناره ٔ رود نیل پنبه کاشته بودیم باران بی وقت آمد و تلف شد. گفت پشم بایستی کاشتن تا تلف نشدی . (گلستان ).خران زیربار گران بی علف به روزی دو مسکین شدندی تلف . سعدی (ب...