کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقایعنویس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقایعنویس
لغتنامه دهخدا
وقایعنویس . [ وَ ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) وقایعنویسنده . خبرنگار. اخبارنویس . (آنندراج ). وقایعنگار. کسی که وقایع و سرگذشت سلطنت را می نویسد و ضبط میکند. (ناظم الاطباء). || در زمان صفویه از مصادر و ارباب مناصب مهم به شمار میرفت و در غیبت وزیر اعظم امور م...
-
جستوجو در متن
-
تاریخنویس
واژگان مترادف و متضاد
تاریخنگار، دهقان، دهگان، مورخ، وقایعنویس، وقایعنگار
-
دوشده بند
لغتنامه دهخدا
دوشده بند. [ دُ ش ُ دِ ب َ ] (نف مرکب ) (اصطلاح دیوانی ) وقایعنویس سلطنت . (ناظم الاطباء).
-
وقایعنگار
لغتنامه دهخدا
وقایعنگار. [ وَ ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) وقایعنگارنده . اخبارنویس . (آنندراج ). کسی که حوادث و اتفاقات عهد پادشاهی را یادداشت و ضبط کند. خبرنگار. (ناظم الاطباء). واقعه نگار. وقایعنویس .
-
وقایعنویسی
لغتنامه دهخدا
وقایعنویسی . [ وَ ی ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل وقایعنویس .وقایعنگاری . || منصبی مهم به روزگار صفویه . رجوع به تذکرةالملوک و سازمان حکومت صفویه شود.