کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وفاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وفاق
/vefāq/
معنی
۱. با یکدیگر همکاری کردن؛ اتحاد.
۲. سازگاری؛ سازواری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ارتباط، تناسب، توافق، ربط، سازواری، موافقت، همآهنگی، همراهی، یکدلی، یکسانی ≠ نفاق
فعل
بن گذشته: وفاق کرد
بن حال: وفاق کن
دیکشنری
consensus
-
جستوجوی دقیق
-
وفاق
فرهنگ نامها
(تلفظ: vefāq) (عربی) همراهی ، همکاری ، اتحاد ؛ (در قدیم) موافقت ، سازگاری .
-
وفاق
واژگان مترادف و متضاد
ارتباط، تناسب، توافق، ربط، سازواری، موافقت، همآهنگی، همراهی، یکدلی، یکسانی ≠ نفاق
-
وفاق
لغتنامه دهخدا
وفاق . [ وِ ] (ع مص ) موافقة. سازگاری کردن . (غیاث اللغات ). سازواری کردن . (منتهی الارب ). سازواری کردن و همراهی کردن . || (اِمص ) سازواری و همراهی و یک دلی . یک دلی ویک جهتی . ضد نفاق . سازش . (ناظم الاطباء) : تا هست خلاف شیعی و سنی تا هست وفاق طبع...
-
وفاق
فرهنگ فارسی معین
(و ) [ ع . ] (مص م .) سازگاری کردن ، همکاری کردن .
-
وفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ نفاق] vefāq ۱. با یکدیگر همکاری کردن؛ اتحاد.۲. سازگاری؛ سازواری.
-
واژههای مشابه
-
consensus theory
نظریۀ وفاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] نظریهای در تعارض با نظریۀ تضاد مبتنی بر این فرض که همواره در جامعه نوعی وفاق اجتماعی دربارۀ ارزشها و هنجارها وجود دارد
-
social consensus
وفاق اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] توافق عمومی بر موضعی خاص یا نتیجهای معین یا مجموعهای از ارزشها و هنجارهای اجتماعی که عموماً به تحرکات گروهی یا حزبی یا به اشتراک نظری گسترده در سطح افکار عمومی اشاره دارد
-
جستوجو در متن
-
consensus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجماع، وفاق، اجماع، وفاق، توافق عام، رضایت و موافقت عمومی
-
ربط
واژگان مترادف و متضاد
اتصال، ارتباط، بند، پیوستگی، پیوند، رابطه، مناسبت، وصل، وفاق
-
همآهنگی
واژگان مترادف و متضاد
تناسب، تجانس، سازگاری، توافق، ، موافقت، ، وفاق، همدلی، همسازی، همسویی، همنوایی
-
همدلی
واژگان مترادف و متضاد
اتحاد، اتفاق، سازواری، وفاق، همراهی، همفکری، یکرنگی، یگانگی ≠ نفاق
-
consensuses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موافقم، اجماع، وفاق، توافق عام، رضایت و موافقت عمومی
-
conflict theory
نظریۀ تضاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] نظریهای در تعارض با نظریۀ وفاق مبتنی بر این فرض که همواره در جامعه نوعی تضاد ارزشها و هنجارها و منافع در بین گروههای اجتماعی وجود دارد