کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وفادة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وفادة
لغتنامه دهخدا
وفادة. [ وِ دَ ] (ع مص ) وفد. وفود. افادة. به رسولی آمدن نزد کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نزدیک سلطان شدن به رسولی . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به وفد شود.
-
واژههای همآوا
-
وفادت
لغتنامه دهخدا
وفادت . [ وِ دَ ] (ع مص ) وفادة. به رسولی آمدن نزد کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) رسالت . پیام آوری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به وفادة شود.
-
وفادت
فرهنگ فارسی معین
(وِ دَ) [ ع . وفادة ] 1 - (مص ل .) به رسولی آمدن نزد کسی . 2 - (اِمص .) رسالت ، پیام آوری .
-
وفادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وفادة] [قدیمی] vefādat ۱. بهرسولی نزد کسی وارد شدن.۲. رسالت؛ پیامآوری.
-
جستوجو در متن
-
وفادت
لغتنامه دهخدا
وفادت . [ وِ دَ ] (ع مص ) وفادة. به رسولی آمدن نزد کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) رسالت . پیام آوری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به وفادة شود.
-
وفادت
فرهنگ فارسی معین
(وِ دَ) [ ع . وفادة ] 1 - (مص ل .) به رسولی آمدن نزد کسی . 2 - (اِمص .) رسالت ، پیام آوری .
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن الحرث .صحابی است . و له وفادة. رجوع به حبیب بن حارث شود.
-
لقیط
لغتنامه دهخدا
لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) ابن عباد. صحابی است . (منتهی الارب ). ابن عباد السامی . قال ابن ماکولا له وفادة. (الاصابة ج 6 ص 9).
-
وفد
لغتنامه دهخدا
وفد. [ وَ ] (ع مص ) وفود. وفادة. افاده . به رسولی آمدن نزد کسی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). به رسولی و ایلچیگری پیش کسی رفتن . (غیاث اللغات ). پیام آوری . رسالت . || (اِ) بالای کوه و ریگ بلندبرآمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
زبالی
لغتنامه دهخدا
زبالی . [ زُ ] (اِخ ) مالک بن حویرث بن اشیم لیثی صحابی است و وفادة دارد و در 47 هَ . ق . درگذشته است . بنابراین ، سخن صاغانی که «زبالی از اصحاب حدیث است » جای تأمل است . (تاج العروس ). سمعانی آرد: مالک مکنی به ابوسلیمان بن حویرث بن اشم بن زبالةبن حش...
-
ذهبن
لغتنامه دهخدا
ذهبن . [ ذَ ب َ ] (اِخ ) ابن قرضم المهری . صحابی است از مردم شحر. او از موطن خویش بمدینة الرسول نزد رسول اکرم صلوات اﷲ علیه و سلم رفت و حضرت وی را اکرام فرمود و سپس بشحر بازگشت و بدانجا درگذشت . و در منتهی الارب آمده است : ذهبن کجعفر نام صحابی پسر قر...