کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وفادار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وفادار
/vafādār/
معنی
باوفا؛ کسی که در دوستی پایداری کند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باوفا، صدوق، وفاخواه، وفامند ≠ بیوفا
دیکشنری
adherent, ardent, devoted, faithful, liege, loyal, staunch, true, truehearted, trustworthy, trusty
-
جستوجوی دقیق
-
وفادار
فرهنگ نامها
(تلفظ: vafā dār) (عربی ـ فارسی) آن که یا آنچه به تعهد ، دوستی و عشق پای بند باشد ، با وفا .
-
وفادار
واژگان مترادف و متضاد
باوفا، صدوق، وفاخواه، وفامند ≠ بیوفا
-
وفادار
لغتنامه دهخدا
وفادار. [ وَ ] (نف مرکب ) وفادارنده . کسی که در دوستی ، زناشوئی یا خدمت به مردم ، صادق و صمیمی باشد.باوفا. پابرجا و استوار در نگاهداشت پیمان و وفا.
-
وفادار
لغتنامه دهخدا
وفادار. [وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
وفادار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که در دوستی ، زناشویی یا خدمت به مردم صادق باشد.
-
وفادار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] vafādār باوفا؛ کسی که در دوستی پایداری کند.
-
وفادار
دیکشنری فارسی به عربی
موالي
-
واژههای مشابه
-
وفادار ماندن
لغتنامه دهخدا
وفادار ماندن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) در دوستی ، زناشوئی یا خدمت به مردم صادق و صمیمی ماندن . (فرهنگ فارسی معین ): آن زن در تمام مدت عمر به شوهرش وفادار ماند.
-
good soldier
حزبی وفادار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] سیاستمداری که مصلحت حزب را بر مصلحت و غرور شخصی ترجیح میدهد
-
وفادار ماندن
دیکشنری فارسی به عربی
التزم به
-
وفادار بودن
دیکشنری فارسی به عربی
تعلق
-
جستوجو در متن
-
loyalist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وفادار، وفادار نسبت بتاج و تخت
-
wolfwards
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وفادار