کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وغ
لغتنامه دهخدا
وغ . [ وَ ] (اِ صوت ) آوای سگ . حکایت یک بار آوای سگ . رجوع به وغ وغ شود.
-
واژههای مشابه
-
وغ وغ صاحب
لغتنامه دهخدا
وغ وغ صاحب . [ وَ وَ ح ِ/ ح َ ] (اِ مرکب ) بازیچه یعنی آلت بازیی است کودکان را که آوازی چون آواز مرغابی از آن برآید. (یادداشت مرحوم دهخدا). وغ وغ صاحاب (در تداول عامه )، آلتی مرکب از دو مقوای مدور که شکل استوانه ٔ آن دو را با کاغذ به هم وصل کنند و در...
-
وغ وغ ساحاب
فرهنگ فارسی معین
(وَ. وَ) (اِ.) = وغ وغ صاهاب : نوعی اسباب بازی ساخته شده از یک استوانة کاغذی که دو قاعدة آن را با مقوایی گِرد می بستند و درون آن مهره هایی قرار می دادند سپس با نزدیک کردن دو قاعده به هم و دور کردنشان صدایی از آن برمی خاست .
-
وغ وغ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نباح
-
وغ زدن
لغتنامه دهخدا
وغ زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن سگ . پارس کردن . عوعو کردن . || در تداول ، بی آتش و سرد بر سر اجاق یا سه پایه مانده بودن . (یادداشت مرحوم دهخدا): دیگ وغ زده . || نسبت طنز و استهزاء به سخن گفتن کسی دادن .
-
وغ زده
فرهنگ فارسی معین
(وَ. زَ دِ) (ص مف .) (عا.) وق زده ؛ 1 - چشم بی حالت و بیرون پریده . 2 - جای ساکت و خاموش . 3 - سرد، بدون گرما.
-
واغ و وغ
لغتنامه دهخدا
واغ و وغ . [ واغ ْ غ ُ وَ ] (اِ صوت ) آواز سگ . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به واغ واغ شود.
-
واژههای همآوا
-
وَقْ
لهجه و گویش گنابادی
wagh در گویش گنابادی یعنی گپ نامربوط ، حرفهایی که باعث ناراحتی و دلخوری میشود ، صدای سگ
-
وق
واژهنامه آزاد
وَقْ:(wagh) در گویش گنابادی یعنی گپ نامربوط ، حرف هایی که باعث ناراحتی و دلخوری می شود ، صدای سگ
-
جستوجو در متن
-
نباح
دیکشنری عربی به فارسی
پوست درخت , عوعو , وغ وغ کردن , پوست کندن
-
barked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لرزیدن، وغ وغ کردن، پوست کندن، عوعو کردن
-
وق وق
لغتنامه دهخدا
وق وق . [ وَ وَ ] (اِ صوت ) وغ وغ . آواز سگ . عوعو. (یادداشت مرحوم دهخدا).- وق وق کردن ؛ عوعوکردن سگ . وغ وغ کردن .