کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وعید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وعید
/va'id/
معنی
وعدۀ بد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. قول، مژده
۲. تخویف، ترعیب، تهدید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وعید
واژگان مترادف و متضاد
۱. قول، مژده ۲. تخویف، ترعیب، تهدید
-
وعید
لغتنامه دهخدا
وعید. [ وَ ] (ع اِ) وعده ٔ بد. مقابل وعده که نوید و مژده و وعده ٔ خوب است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : ز توحید و قرآن و وعد و وعیدز تأیید و از رسمهای جدید. فردوسی .این همه آمد شد و وعد و وعیدازبرای امتحان خواهد بُدَن . عطار.چو عا...
-
وعید
لغتنامه دهخدا
وعید. [ وَ ] (ع مص ) بیم کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). تهدید. (اقرب الموارد). || وعده ٔ بد کردن . (از اقرب الموارد).
-
وعید
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) وعدة بد دادن ، بیم دادن . 2 - (اِ.) وعدة بد، تهدید.
-
وعید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] va'id وعدۀ بد.
-
واژههای مشابه
-
وَعِيدِ
فرهنگ واژگان قرآن
وعده شرّ - وعده عذاب (کلمه "وعد" بدون همراهي با کلمه وعيد هم معناي وعده خير مي دهد و هم به معناي وعده شر . ولي اگر هر دو با هم در کلامي بيايند ، وعد به معناي وعده خير ، و وعيد به معناي وعده شر خواهد بود.لذا خلف وعده مقبوح و زشت است ولي خلف وعيد نشانه...
-
وعده وعید
لغتنامه دهخدا
وعده وعید. [ وَ دَ / دِ وَ ] (اِ مرکب ) وعد و وعید. (ناظم الاطباء). رجوع به وعد و وعید شود.- وعده وعید دادن ؛ قول و قرارهای نااستوار و غیر قطعی و عمل نشدنی دادن .
-
وعد و وعید
لغتنامه دهخدا
وعد و وعید. [ وَ دُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) انذار و ترسانیدن کسی را از کردار و اعمال وی و نوید خیر و شر. (ناظم الاطباء) : ز توحید و قرآن و وعد و وعیدز تأیید و از رسمهای جدید. فردوسی .شب و روز در کار وعد و وعیدمه و هفته هر روز نوروز و عید.ظهوری ...
-
وعده و وعید
فرهنگ گنجواژه
وعده.
-
واژههای همآوا
-
وئید
لغتنامه دهخدا
وئید. [ وَ ] (ع ص ) دخترک زنده در گور کرده . وئیدة. موؤدة || (اِ) آواز یا بانگ بلند درشت . || هدیر شتر. || آهستگی . درنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
درِ باغِ سبز
لهجه و گویش تهرانی
وعده و وعید
-
هه
لغتنامه دهخدا
هه . [ هََ ه ْ ] (ع اِ صوت ) تذکره است و وعید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم صوت است برای تذکره و وعید. (اقرب الموارد).