کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وعور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وعور
لغتنامه دهخدا
وعور. [ وُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وعر، به معنی دشوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وعر شود. || ج ِ واعر (منتهی الارب )، به معنی دشوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به واعر شود.
-
وعور
لغتنامه دهخدا
وعور. [ وُ ] (ع مص ) وعر. وعارة. وعورة. دشوار گردیدن جای . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
واور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) وسیله ای است برای صید ماهی مرکب ، از یک حلقة فلزی که در ته آن کیسه ای توری قرار داده اند و دستة دراز چوبی دارد و توسط یک تن در رودخانه انداخته می شود و بعد بالا آورده می شود.
-
جستوجو در متن
-
وعر
لغتنامه دهخدا
وعر. [ وَ ع َ ] (ع مص ) وُعورة. وعارة. وعور. دشوار گردیدن جای . || پر شدن سینه ٔ کسی از خشم و کینه . لغتی است در وعز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به وعز شود.
-
وعورة
لغتنامه دهخدا
وعورة. [ وُ رَ ] (ع مص ) وعر. دشوار گردیدن جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). درشت شدن راه . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (اقرب الموارد). رجوع به وعر و وعور شود. || کم گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
وعر
لغتنامه دهخدا
وعر. [ وَ] (ع ص ) زمین درشت . (مهذب الاسماء). دشوار. خلاف سهل .(منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، اَوْعُر، اوعار، وعور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) : چو سهلی بریدم رسیدم به وعری چو وعری بریدم رسیدم به سهلی . منوچهری .|| رجل وعر المعروف ؛ مرد...
-
دشوار شدن
لغتنامه دهخدا
دشوار شدن . [ دُش ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت شدن . متعسر شدن . دشخوار شدن . احتکال . استشراء. استعایة. استعسار. اعتیاص . اعواز. اعیاء. اقذعلال .(منتهی الارب ). التباث . (المصادر زوزنی ). التیاظ. تشدد. تصاعد. تعاسر. تعایی . تعبیر. (منتهی الارب ). تعذر....