کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وعثة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واسط
لغتنامه دهخدا
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) منزلی است میان عدنیه و صفراء. (منتهی الارب ).
-
واسط
لغتنامه دهخدا
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) موضعی است مر بنی تمیم را. (منتهی الارب ). عمرانی گوید مواضعی است در بلاد بنی تمیم . و در بیت ذوالرمه آمده است . (از معجم البلدان ).
-
واسط
لغتنامه دهخدا
واسط. [ س ِ ] (ع ص ) نشیننده در میان قوم . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آن که برای ازدواج خواستگاری میکند و میانجی برای خواستگاری . (ناظم الاطباء). || (اِ) واسطالکور؛ پیش پالان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || در، به لغت ...
-
واسط
لغتنامه دهخدا
واسط. [ س ِ] (اِخ ) قلعه ای است مر بنی سمیر را. (منتهی الارب ).
-
واسط
لغتنامه دهخدا
واسط.[ س ِ ] (اِخ ) دهی به دجیل . (منتهی الارب ). قریه ای است به دجیل در سه فرسنگی بغداد. (از معجم البلدان ).
-
واسة
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . واسطه ، برای ، به علت ] (حر. اض .) (عا.) برای ، بهر، به جهت .
-
واسط
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِفا.) میانجی .
-
واسط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] vāset ۱. در میان؛ آنچه در میانه باشد: حد واسط.۲. کسی که در وسط نشسته باشد.
-
جستوجو در متن
-
حروراء
لغتنامه دهخدا
حروراء. [ ح َ رَ ] (اِخ ) یاقوت از ابومنصور نقل کند که رمله ای وعثه در دهناء دیدم که آنرا رمله ٔ حروراء میخواندند. (معجم البلدان ).