کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وعا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وعا
/ve(o)'ā/
معنی
خنور؛ آوند؛ ظرف.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. رگ
۲. آوند، ظرف
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وعا
واژگان مترادف و متضاد
۱. رگ ۲. آوند، ظرف
-
وعا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وعاء، جمع: اَوْعِیَة] [قدیمی] ve(o)'ā خنور؛ آوند؛ ظرف.
-
جستوجو در متن
-
اوعیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوعیَة، جمعِ وِعاء [قدیمی] 'o[w]'iye = وعا
-
رگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. آوند، پی، حبل، عصب، وتر، ورید، وعا ۲. عرق، عصب ۳. حمیت، غیرت
-
تمحیل
لغتنامه دهخدا
تمحیل . [ ت َ ] (ع مص ) نیرومند و توانا گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تقول : محلنی یا فلان ؛ ای قونی . (اقرب الموارد). || واداشتن شیر در وعا. (تاج المصادر بیهقی ). قرار دادن شیر در پوست بره ٔشیرخواره و آن را شکوة نامند. ...
-
سرگشاده
لغتنامه دهخدا
سرگشاده . [ س َ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، ق مرکب ) روشن . واضح . بی ملاحظه : خداوند سرگشاده با بنده بگوید که چه اندیشه است و رای عالی بر چه قرار داده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 593). || گسترده . بازشده . پهن : خانه ٔ او را کس در گشاده ندیدی و سفره اش ر...
-
بانگ
لغتنامه دهخدا
بانگ . (اِ) فریاد. آواز بلند. (برهان قاطع) (آنندراج ). صوت . آوا. صیحة. (ترجمان القرآن ). صراخ ، هیاهو. صیاح ، نعره . غو. (فرهنگ اسدی ). بان . (فرهنگ اسدی ). نداء. ضاًضاً. ضجه . قبع. صرخ . زمجره . صرخه . صفار. نشده . (منتهی الارب ). خروش . مجازاً در ...