کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وظیفهخور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وظیفهخور
مترادف و متضاد
۱. جیرهخوار، روزیدار، طعمهخوار، نانخور، نوالهخور، وظیفهخوار
۲. بازنشسته، متقاعد، مستمریبگیر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وظیفهخور
واژگان مترادف و متضاد
۱. جیرهخوار، روزیدار، طعمهخوار، نانخور، نوالهخور، وظیفهخوار ۲. بازنشسته، متقاعد، مستمریبگیر
-
واژههای همآوا
-
وظیفه خور
لغتنامه دهخدا
وظیفه خور. [ وَ ف َ/ ف ِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) آنکه وظیفه میگیرد. (ناظم الاطباء). وظیفه خوار. رجوع به وظیفه خوار شود.
-
جستوجو در متن
-
نوالهخور
واژگان مترادف و متضاد
روزیخوار، وظیفهخور
-
مستمریبگیر
واژگان مترادف و متضاد
بازنشسته، وظیفهبگیر، وظیفهخور ≠ شاغل
-
وظیفهخوار
واژگان مترادف و متضاد
مستمریبگیر، نوالهخوار، وظیفهخور
-
نانخور
واژگان مترادف و متضاد
۱. اولاد، عیال ۲. وظیفهخور
-
بازنشسته
واژگان مترادف و متضاد
بازنشست، متقاعد، وظیفهبگیر، وظیفهخور ≠ شاغل، موظف
-
متقاعد
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازنشسته، خانهنشین، وظیفهبگیر، وظیفهخور ≠ شاغل ۲. نامتقاعد ۳. راضی، قانع، مجاب ≠ ناراضی