کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وظایف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وظایف
/vazāyef/
معنی
= وظیفه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وظایف
لغتنامه دهخدا
وظایف . [ وَ ی ِ ] (ع اِ) وظائف . وظیفه ها.- اهل وظایف ، ارباب وظایف ؛ وظیفه داران و ارباب استحقاق . (ناظم الاطباء). رجوع به وظیفه و وظائف شود.|| فهرستها و صورتهای مالیاتی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
وظایف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وظائِف، جمعِ وظیفة] vazāyef = وظیفه
-
واژههای مشابه
-
loadmaster duties
وظایف بارناظر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] وظایفی که بر عهدۀ بارناظر است
-
علم وظایف الا عضاء
دیکشنری فارسی به عربی
علم وظائف الاعضاء
-
جستوجو در متن
-
tasks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وظایف
-
sick leave
مرخصی پزشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، علوم نظامی ] معافیت از وظایف به دلیل بیماری
-
consular
کنسولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] مربوط به کنسول و وظایف او
-
failed state, failing state
دولت درمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که توانایی انجام وظایف خود را ندارد
-
sergeancy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگونی، گروهبانی، وظایف گروهبانی
-
به من چه
واژهنامه آزاد
به من ربطی ندارد؛ در حیطۀ وظایف من نیست.
-
leave
مرخصی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مجوز معافیت از وظایف و ترک کشتی
-
entrusts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وظایف، سپردن، واگذار کردن، بامانت سپردن
-
oddments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وظایف، چیز باقی مانده، چیزهای متفرقه