کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وطش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وطش
لغتنامه دهخدا
وطش . [ وَ ] (ع مص ) زدن . || دفع کردن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد): وطش عن فلان ؛ دفعه عنه . (اقرب الموارد). || بیان نمودن یک جزء از کار را. (ناظم الاطباء): وطش الحدیث و الخبر؛ بیّن طرفاً منه . (اقرب الموارد). || آشکار نکردن سخن را و به طور اغلاق...
-
واژههای همآوا
-
وتش
لغتنامه دهخدا
وتش . [ وَ ] (ع ص ، اِ) اندک از هر چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || فرومایه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فرومایه و رذل . (ناظم الاطباء). گویند: انه لمن وتشهم ؛ ای رذالهم . (منتهی الارب )؛ او از فرومایگان ایشان است . (ناظم ال...
-
جستوجو در متن
-
توطیش
لغتنامه دهخدا
توطیش .[ ت َ ] (ع مص ) آشکار نمودن یک جزء از حدیث را: وطش الحدیث توطیشاً؛ بین طرفاً منه ُ. تقول : وطش لی شیئاًمن الحدیث حتی اذکره ؛ ای افتح شیئاً منه . || آماده کردن برای کسی حقیقت سخن و رأی و عمل را. || اثر گذاشتن در چیزی . || کمی دادن کسی را. (از ...