کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وطا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وطا
/ve(a)tā/
معنی
آنچه روی زمین پهن میکنند؛ گستردنی؛ فرش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وطا
لغتنامه دهخدا
وطا. [ وِ / وَ ] (از ع ، اِ) گستردنی . وطاء. مقابل غطاء (غطا). آنچه از پوشش که بازافکنند بر چیزی : نه جامه کبود و نه موی درازنه اندر سجاده نه اندر وطاست . ناصرخسرو.در این خانگه غم مقیم است کاو رابه جزپرده ٔ دل وطائی نیابی . خاقانی .چون وحش پای بند سپ...
-
وطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وطاء] [قدیمی] ve(a)tā آنچه روی زمین پهن میکنند؛ گستردنی؛ فرش.
-
واژههای مشابه
-
هم وطا
لغتنامه دهخدا
هم وطا. [ هََ وِ ] (ص مرکب ) دو تن که در یک جا و بر یک فرش نشینند. همنشین : رخت از این گنبد برون بر گر حیاتی بایدت زآنکه تا در گنبدی با مردگانی هم وطا.خاقانی .
-
سبز وطا
لغتنامه دهخدا
سبز وطا. [ س َ وِ / وَ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : خط سیه کرده تظلم بدر چرخ بریدکه شما در خط این سبز وطایید همه .خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 420).
-
پیروزه وطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] piruzeve(a)tā فرش پیروزهرنگ.
-
نیلگون وطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] nilgunvetā آسمان.
-
واژههای همآوا
-
وتا
لغتنامه دهخدا
وتا. [ وَ ] (ع اِ) ریم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ریم و چرک . (ناظم الاطباء). || خون . || لای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گل سیاه چسبنده . (ناظم الاطباء).
-
وطء
لغتنامه دهخدا
وطء. [ وَطْءْ ] (ع مص ) سپردن چیزی را زیر پای .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن وپایمال کردن . (غیاث اللغات ). || گائیدن زن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آماده کردن و نرم و آسان گردانیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم...
-
جستوجو در متن
-
لَا يَطَئُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
قدم نگذاشتيد (ازمصدر وطا به معني لگدمال کردن)
-
تَطَؤُوهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
لگدمالشان کنيد-هلاکشان کنيد(ازمصدر وطا به معني لگدمال کردن)
-
وطاء
لغتنامه دهخدا
وطاء.[ وَ ] (ع اِ) زمین پست میان زمین بلند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (به کسر و فتح اول ) گستردنی و مهد گسترده شده . خلاف غطاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جامه ای که بر هودج وغیر آن اندازند. (غیاث اللغات ). رجوع به وطا ش...
-
خرقه کردن
لغتنامه دهخدا
خرقه کردن . [ خ ِ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دریدن . پاره کردن : چو نقل کرد روانش مسافر ملکوت برای عزّش بر عرش خرقه کرد وطا. خاقانی .در مشرق آفتاب چنان جامه خرقه کردکآواز خرق جامه بمغرب شنیده اند. خاقانی .گفت پس از چار مه که چادر من بادخرقه کند به...