کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وضع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
وضع کردن
لغتنامه دهخدا
وضع کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ایجاد کردن . اختراع نمودن . قرار دادن . نهادن .- وضع کردن بیضه ؛ تخم نهادن .|| کاستن . کم کردن . منها کردن .
-
وضع کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) ایجاد نمودن ، برقرار کردن .
-
ساده وضع
لغتنامه دهخدا
ساده وضع. [ دَ / دِ وَ ] (ص مرکب ) ساده طور. کنایه از آدمی بی تکلف . (آنندراج ).
-
وضع طبيعي
دیکشنری عربی به فارسی
عادي , معمول , طبيعي , ميانه , متوسط , به هنجار
-
وضع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخصم , مر
-
وضع معموله
دیکشنری فارسی به عربی
تطبيقي
-
دشواری وضع
دیکشنری فارسی به عربی
جاذبية
-
وضع قاون
دیکشنری فارسی به عربی
تشريع
-
وضع قوانین
دیکشنری فارسی به عربی
تصنيف
-
وضع مالیات
دیکشنری فارسی به عربی
تقييم , نظام ضريبي
-
وضع زمین
دیکشنری فارسی به عربی
ذهاب
-
وضع جاده
دیکشنری فارسی به عربی
ذهاب
-
وضع بغرنج
دیکشنری فارسی به عربی
مربي
-
وضع ظاهر
دیکشنری فارسی به عربی
وضع
-
وضع حمل
دیکشنری فارسی به عربی
ولادة