کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وضعیتآگاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
وضعیت
لغتنامه دهخدا
وضعیت . [ وَ عی ی َ ] (از ع ، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی . توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست . (از یادداشتهای قزوینی ).
-
وضعیت
فرهنگ فارسی معین
(وَ یَّ) (مص جع .) موقع ، موقعیت .
-
وضعیت
دیکشنری فارسی به عربی
شرط , عقار , موهل
-
orientation 3
موقعیتآگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] شناختن اشخاص و آگاهی از خویشتن در زمان و مکان
-
نگاه، آگاهی
فرهنگ واژههای سره
-
collective conscience
آگاهی جمعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] نظامی اخلاقی و اجتماعی شامل احساسات و باورها و ارزشهای مشترک میان افراد جامعه که خارج از اختیار فرد و همچون نیرویی مستقل بر او تأثیر میگذارد
-
class consciousness
آگاهی طبقاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] مفهومی سوسیالیستی و پرولتاریایی مبتنی بر نظریۀ مارکسیستی که مطابق با آن کارگران با آگاهی از موقعیت طبقاتی خود با رویکرد انقلابی و ایجاد تغییراتی بنیادین در جامعه از «طبقه در خود» به «طبقه برای خود» گذار میکنند
-
body awareness
تنآگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ادراک فرد از ساختار بدنیاش بهمنزلۀ مؤلفهای از تنانگاره
-
context awareness
بافتآگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] فنّاوری توانمندساز سامانههای همهجاگاه
-
sensory awareness
حسآگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] توانایی درک دادۀ حسی یا محرک، مانند صدا یا تصویر، که ازطریق اندامهای حسی دریافت میشود
-
اگاهی دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اشعر , سعر , ملخص
-
اگاهی دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
مخبر , مراقب
-
حس اگاهی
دیکشنری فارسی به عربی
وعي
-
پیش آگاهی
واژهنامه آزاد
از قبل آگاه بودن
-
پیش آگاهی
واژهنامه آزاد
از قبل آگاه بودن