کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وصیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وصیع
لغتنامه دهخدا
وصیع. [ وَ ] (ع اِ) آواز گنجشک . || گنجشک ریزه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
وسیع
واژگان مترادف و متضاد
۱. پهن، جادار، عریض، فراخ، فضادار، گشاد، گشاده، واسع ۲. گسترده، ممتد ۳. مبسوط ≠ تنگ
-
وسیع
فرهنگ واژههای سره
گسترده، دامنگیر، فراخ
-
وسیع
لغتنامه دهخدا
وسیع. [وَ ] (ع ص ) فراخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای فراخ . پهناور. متسع. جادار. گشاد. گشاده . واسع. عریض . باوسعت و ممتد. (ناظم الاطباء) : علی تکین از آب بگذشت و در صحرایی وسیع بایستاد. (تاریخ بیهقی ).- وسیعالمشرب ؛ بی بندوبار و لاابالی در اصول...
-
وسیع
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) فراخ ، گشاد.
-
وسیع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] vasi' گشاد؛ فراخ؛ پهناور.