کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وصيفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وصيفة
معنی
شخصي که همراه خانم هاي جوان ميرود , نگهبان ياملا زم خانم هاي جوان , نگهباني کردن , همراه دختران جوان رفتن (براي حفاظت انها) , اسکورت
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وصيفة
دیکشنری عربی به فارسی
شخصي که همراه خانم هاي جوان ميرود , نگهبان ياملا زم خانم هاي جوان , نگهباني کردن , همراه دختران جوان رفتن (براي حفاظت انها) , اسکورت
-
واژههای مشابه
-
وصیفة
لغتنامه دهخدا
وصیفة. [ وَ ف َ ] (ع ص ، اِ) کنیزک خرد. (مهذب الاسماء). مؤنث وصیف ، به معنی خدمتگار. خدمتگاری که دختر یا کنیز بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، وصائف . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
-
وصیفه
فرهنگ فارسی معین
(وَ فَ یا فِ) [ ع . وصیفة ] (اِ.) 1 - خدمتکاری که دختر یا کنیز بود. 2 - وصف کننده (مؤنث )؛ ج . وصائف .
-
جستوجو در متن
-
شخصی که همراه خانم های جوان میرود
دیکشنری فارسی به عربی
وصيفة
-
نگهبان یاملا زم خانم های جوان
دیکشنری فارسی به عربی
وصيفة
-
نگهبانی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
وصيفة
-
همراه دختران جوان رفتن (برای حفاظت انها)
دیکشنری فارسی به عربی
وصيفة
-
اسکورت
دیکشنری فارسی به عربی
مرافق , وصيفة
-
وصائف
لغتنامه دهخدا
وصائف . [ وَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ وصیفة، به معنی خدمتگاری که دختر یا کنیز بود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به وصیفة شود.
-
وصیفگان
لغتنامه دهخدا
وصیفگان . [ وَ ف َ / ف ِ ] (اِ) ج ِ وصیفه : بر جویهای او رده ٔ نونهال هاگوئی وصیفگانند استاده برقرار. فرخی .رجوع به وصیف و وصیفة شود.
-
وصیفت
لغتنامه دهخدا
وصیفت . [ وَ ف َ ] (ع ص ، اِ) وصیفة. مؤنث وصیف ، به معنی خدمتگار : ملکزاده را بیاورد و بر تخت نشاند و وصیفتان و غلامان صف زده بودند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ).تا چندروز دیگر از آن هر وصیفتی بر خویشتن به کار برد درّ شاهوار. فرخی .نشان جلاجل و خلخال...
-
منطفة
لغتنامه دهخدا
منطفة. [ م ُ ن َطْ طَ ف َ ] (ع ص ) گوشواره پوشیده .(ناظم الاطباء): وصیفة منطفة؛ داه یا کنیزک گوشواره پوشیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
دده
لغتنامه دهخدا
دده . [ دَ دَ ] (ترکی ، اِ)کنیز را گویند که فرزندان کلان می کند. (برهان ). مربیه ٔ طفل از اطفال اعیان . زنی که تربیت طفلی کند. مقابل لله یعنی مردی که بدین کار مأمور باشد. در تداول گویند: من لله و دده ٔ او نیستم ؛ یعنی مربی یا مربیه ٔاو نیستم . امه ٔ...