کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وصخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وصخ
لغتنامه دهخدا
وصخ . [ وَ ص َ ] (ع اِ) ریم و چرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لغتی است در وسخ . (ناظم الاطباء). وسخ است با ابدال . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) ریمناکی و چرکینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و فعل آن از باب سمع است . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
وسخ
واژگان مترادف و متضاد
چرک، ریم، شوخ، قذرات
-
وسخ
لغتنامه دهخدا
وسخ . [ وَ س َ ] (ع اِ) ریم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چرک . (اقرب الموارد). شوخ . (ناظم الاطباء) : فرزند من یتیم و سرافکنده گرد کوی جامه وسخ گرفته و در خاک خاکسار. کسایی . || (مص ) ریمناک شدن دست و اندام و جامه و جز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی ...
-
وسخ
لغتنامه دهخدا
وسخ . [ وَ س ِ ] (ع ص ) چرک و ریمناک . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
وسخ
فرهنگ فارسی معین
(وَ سَ) [ ع . ] (اِ.) چرک ، ریم . ج . اوساخ .
-
وسخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَوْساخ] [قدیمی] vasax چرک.