کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وشیج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وشیج
/vašij/
معنی
درختی با شاخههای راست و محکم که از آن نیزه درست میکردند؛ لیمودارو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وشیج
لغتنامه دهخدا
وشیج . [ وَ ] (ع اِ) ج ِ وشیجة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به وشیجة شود. || درختی است که از آن نیزه سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چوب نیزه . (مهذب الاسماء). درختی است که در جبال از سنگ میروید و چوب آن بسیار س...
-
وشیج
لغتنامه دهخدا
وشیج . [ وَ ] (معرب ، اِ) معرب وشیگ . رجوع به وسنگ و وشیگ شود.
-
وشیج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹وشیگ، وسیج، وسنج، وسنگ› (زیستشناسی) [قدیمی] vašij درختی با شاخههای راست و محکم که از آن نیزه درست میکردند؛ لیمودارو.
-
جستوجو در متن
-
وشیگ
لغتنامه دهخدا
وشیگ . [ وَ ] (اِ) وسنگ .وشیج (معرب ). لیمودارو. رجوع به وسنگ و وشیج شود.
-
وسیخ
لغتنامه دهخدا
وسیخ . [ وَ ] (اِ) نباتی است کوهی در سنگ روید و در بهار بوی لیمو دهد، و آن را به شیراز لیمودارو گویند. طبیعت آن گرم و خشک بود. خازگِن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به وشیج و وشیگ و وسنگ شود.
-
وشیجة
لغتنامه دهخدا
وشیجة. [ وَ ج َ ] (ع اِ)بیخ و ریشه ٔ درخت . ج ، وشیج . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || پوست درخت خرما که تافته در میان دو چوب بسته بر آن گندم وجز آن دروده از جایی به جایی برند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، ...
-
حمیل
لغتنامه دهخدا
حمیل . [ ح َ ] (ع ص ) برداشته شده بسر و به پشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). محمول . (اقرب الموارد). || پسرخوانده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دعی . (اقرب الموارد). || بیگانه و غریب . || شراک نعل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطبا...