کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وشيعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وشيعة
معنی
قرقره , ماسوره
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وشيعة
دیکشنری عربی به فارسی
قرقره , ماسوره
-
واژههای مشابه
-
وشیعة
لغتنامه دهخدا
وشیعة. [ وَ ع َ ] (ع اِ) خطهای غبار برهم پیچیده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ماشوره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چوبی که بافنده بر آن رشته های رنگین پیچد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). بندک و ماشوره ٔ جولا...
-
جستوجو در متن
-
ماسوره
دیکشنری فارسی به عربی
بکرة , خصلة , رباط , وشيعة
-
وشایع
لغتنامه دهخدا
وشایع. [ وَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ وشیعة. (ناظم الاطباء). رجوع به وشائع و وشیعة شود.
-
قرقره
دیکشنری فارسی به عربی
بکرة , خصلة , دور , رباط , وشيعة
-
وشائع
لغتنامه دهخدا
وشائع. [ وَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ وشیعة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و آن ماشوره و چوبی است که بافنده بر آن رشته های رنگین پیچد، و ماکوی بافنده و نواله ٔ باغنده . (آنندراج ). رجوع به وشیعة شود.
-
گروهه
لغتنامه دهخدا
گروهه . [ گ ِ هََ / هَِ ] (اِ) دکچی باشد و آن گلوله ٔ ریسمانی است که در وقت رشتن بر دوک پیچد و بعربی نصیله خوانند. (برهان ). دوکچی و بتازی وشیعه . (انجمن آرا). بباید دانست که لفظ نصیله بمعنی دکچی در کتب متعارفه ٔ لغت عربی بنظر نرسیده اما نصل بمعنی ری...
-
ماکو
لغتنامه دهخدا
ماکو. (اِ) دست افزار جولاهگان که بدان جامه بافند. (برهان ). دست افزار جولاهان که ماشوره را در آن کنند و بدان جامه بافند. (آنندراج ). آلتی است آهنی جولاهگان رابه هندی آن را نال گویند. (غیاث ). مکو. (ناظم الاطباء). مکوک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ...
-
شیعی
لغتنامه دهخدا
شیعی . [ عی ی / عی ] (ص نسبی ) پیرو و یاور و مقتدی می باشد. (نقض الفضائح ص 177). آنکه پیروی علی کند وشیعه باشد. (از اقرب الموارد). صاحب مذهب شیعه . دارای مذهب امامیه . از خاصه . از ارباب تشیع. از متشیعه .اهل تشیع. رافضی . روافض (این دو لغت آخرین اسمی...
-
ماشوره
لغتنامه دهخدا
ماشوره . [ رَ/ رِ ] (اِ) نی کوچکی را گویند که جولاهگان ریسمان برآن پیچند از برای بافتن . (برهان ) (از ناظم الاطباء).نی پاره ٔ کوچک میان تهی که جولاهگان دارند و ریسمانی بر آن پیچیده در ماکو نهند و جامه ببافند. (آنندراج ). نی میان تهی که جولا ریسمان بر...
-
باکو
لغتنامه دهخدا
باکو. (اِخ ) (شهر...) به واو مجهول شهری است قریب شیروان . (غیاث اللغات ). نام شهری است بشمال ایران . (آنندراج ). شهری است به عجم . (منتهی الارب ). باکوبه . باکویه . باکی . (در تلفظ ترکان ). نام بندری در ساحل غربی دریای خزر که 237000 تن جمعیت دارد. با...