کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وشت
/vašt/
معنی
خوب؛ خوش؛ نیکو: ◻︎ گفت ریشت شد سپید از حال گشت / خوی زشت تو نگردیدهست وشت (مولوی۱: ۹۹۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
dance, well
-
جستوجوی دقیق
-
وشت
لغتنامه دهخدا
وشت . [ وَ] (ص ) خوب و خوش و نیکو.(برهان ) (ناظم الاطباء). وش . (آنندراج ) : گفت ریشت شد سفید از حال گشت خوی زشت تو نگردیده ست وشت . مولوی .|| (اِ) خوبی و نیکویی . (ناظم الاطباء). || واحدهای کوچک سپاهیان (در عهد ساسانی ). (فرهنگ فارسی معین از کریستنس...
-
وشت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) رقص ، پای کوبی .
-
وشت
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص .) خوب ، خوش ، زیبا.
-
وشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹وش› [قدیمی] vašt خوب؛ خوش؛ نیکو: ◻︎ گفت ریشت شد سپید از حال گشت / خوی زشت تو نگردیدهست وشت (مولوی۱: ۹۹۰).
-
واژههای مشابه
-
وهشت وشت
لغتنامه دهخدا
وهشت وشت . [ وَ هَِ وِ ] (اِ مرکب ) نام روز پنجم از خمسه ٔ مسترقه . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به وهشت شود.
-
جستوجو در متن
-
والس
واژگان مترادف و متضاد
رقص، وشت
-
دستافشانی
واژگان مترادف و متضاد
پایکوبی، رقاصی، رقص، وشت
-
رقاصی
واژگان مترادف و متضاد
پایکوبی، دستافشانی، رقص، وشت
-
وشتین
فرهنگ نامها
(تلفظ: vaštin) (وَشت = خوب ، خوش ، نیکو + ین (پسوند نسبت)) منسوب به وَشت ؛ (به مجاز) خوب و نیکو.
-
وهشت
لغتنامه دهخدا
وهشت . [ وَ هَِ ] (اِ) بهشت . || وهشت وشت . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به وهشت وشت و رجوع به مدخل قبل شود.
-
پایکوبی
واژگان مترادف و متضاد
ترقص، دستافشانی، رقاصی، رقص، وشت
-
رقص
واژگان مترادف و متضاد
۱. سماع ۲. پایکوبی، دستافشانی، وشت ۳. بالت، والس
-
وشتیدن
لغتنامه دهخدا
وشتیدن . [ وَ دَ ] (مص ) سوت زدن و صفیر زدن برای آب خوردن اسب . (ناظم الاطباء). رجوع به وَشْت شود.