کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وسیع
/vasi'/
معنی
گشاد؛ فراخ؛ پهناور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پهن، جادار، عریض، فراخ، فضادار، گشاد، گشاده، واسع
۲. گسترده، ممتد
۳. مبسوط ≠ تنگ
برابر فارسی
گسترده، دامنگیر، فراخ
دیکشنری
ample, broad, commodious, extended, far-flung, large, wide
-
جستوجوی دقیق
-
وسیع
واژگان مترادف و متضاد
۱. پهن، جادار، عریض، فراخ، فضادار، گشاد، گشاده، واسع ۲. گسترده، ممتد ۳. مبسوط ≠ تنگ
-
وسیع
فرهنگ واژههای سره
گسترده، دامنگیر، فراخ
-
وسیع
لغتنامه دهخدا
وسیع. [وَ ] (ع ص ) فراخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای فراخ . پهناور. متسع. جادار. گشاد. گشاده . واسع. عریض . باوسعت و ممتد. (ناظم الاطباء) : علی تکین از آب بگذشت و در صحرایی وسیع بایستاد. (تاریخ بیهقی ).- وسیعالمشرب ؛ بی بندوبار و لاابالی در اصول...
-
وسیع
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) فراخ ، گشاد.
-
وسیع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] vasi' گشاد؛ فراخ؛ پهناور.
-
وسیع
دیکشنری فارسی به عربی
شامل , عريض , في الخارج , کافي , کبير , هائل , واسع
-
واژههای مشابه
-
صحن وسیع
لغتنامه دهخدا
صحن وسیع. [ص َ ن ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی صحن عظیم است که کنایه از روی زمین و سطح ارض باشد. (برهان ).
-
باغ وسیع
لغتنامه دهخدا
باغ وسیع. [ غ ِ وَ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از جنةالمأوی است . (از برهان قاطع). بهشت برین را گویند. (هفت قلزم ).
-
وسیع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تضخم , لثة , وسع
-
وسیع تر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غرفة
-
محوطه بسیار وسیع و بی انتها
دیکشنری فارسی به عربی
منطقة
-
واژههای همآوا
-
وصیع
لغتنامه دهخدا
وصیع. [ وَ ] (ع اِ) آواز گنجشک . || گنجشک ریزه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).