کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسيم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وسيم
معنی
خوبرو , خوش ايند , خوش منظر , دلپذير , مطبوع , خوش قيافه , زيبا , سخاوتمندانه
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وسيم
دیکشنری عربی به فارسی
خوبرو , خوش ايند , خوش منظر , دلپذير , مطبوع , خوش قيافه , زيبا , سخاوتمندانه
-
واژههای مشابه
-
وسیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. پریچهر، پریرخ، خوبرو، خوشگل، زیبارو، زیبا، قشنگ، مهرخ، مهلقا ۲. چشمنواز، خوشمنظر ≠ بدلقا
-
وسیم
لغتنامه دهخدا
وسیم . [ وَ ](ع ص ) وجه وسیم ؛ روی نیکو. (مهذب الاسماء). || خوب روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).جمیل . خوب صورت . (غیاث اللغات ). گویند: فلان وسیم ؛ ای حسن الوجه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، وسماء، وسام .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (...
-
وسیم
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) زیبا، خوبروی .
-
وسیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vasim نیکوروی؛ خوبرو؛ زیبا.
-
وسیم کردن
لغتنامه دهخدا
وسیم کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش منظرساختن . زیبا کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : گفت مژده تو را که عدل ملک کرد عالم به خلق خویش وسیم .عطأبن یعقوب (از فرهنگ فارسی معین از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 480).
-
جستوجو در متن
-
خوبرو
دیکشنری فارسی به عربی
وسيم
-
سخاوتمندانه
دیکشنری فارسی به عربی
وسيم
-
خوش قیافه
دیکشنری فارسی به عربی
متفرج , وسيم
-
خوش منظر
دیکشنری فارسی به عربی
جميل , لائق , وسيم
-
خوش ایند
دیکشنری فارسی به عربی
لطيف , مرغوب , مسرة , وسيم
-
اپسی
لغتنامه دهخدا
اپسی . [ اِ ] (یونانی ، حرف ، اِ) یا پسی . نام حرف بیست وسیم از حروف یونانی و نماینده ٔ ستاره های قدر بیست وسیم و صورت آن این است :y Y
-
زیبا
دیکشنری فارسی به عربی
اناقة , جميل , رائع , معرض , وسيم