کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسواس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وسواس
/vasvās/
معنی
۱. (روانشناسی) تردیدی آزاردهنده در مورد بعضی امور، بهویژه پاکیزگی.
۲. (اسم مصدر) [مجاز] دقّت بسیار در جزئیات.
۳. دودلی؛ تردید.
۴. [قدیمی] اندیشۀ بد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تردید، دودل، دودلی، شبهه، شک، قلق، مالیخولیا، وسوسه، هاجس
دیکشنری
compulsiveness, fastidiousness, fixation, mania, obsession, perfectionism
-
جستوجوی دقیق
-
وسواس
واژگان مترادف و متضاد
تردید، دودل، دودلی، شبهه، شک، قلق، مالیخولیا، وسوسه، هاجس
-
وسواس
لغتنامه دهخدا
وسواس . [ وَس ْ ] (ع اِ) اندیشه ٔ بد و آنچه در دل گذرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هر بدی که به قلب خطور کند وهر چیزی که در آن خیر و صلاح نباشد. (اقرب الموارد). || عبارت است از خواطر نفسانیه ٔ جسمانیه ،خواه عقلی باشد خواه حسی باشد و خو...
-
وسواس
لغتنامه دهخدا
وسواس . [ وِس ْ ] (ع مص ) بد اندیشیدن . (منتهی الارب ). بد اندیشیدن و اغوا کردن شیطان . (از ناظم الاطباء). در دل افکندن شیطان و نفس چیزی بی نفع و بی خیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).وسوسه . (منتهی الارب ). قوله تعالی : فوسوس لهما ...
-
وسواس
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) اندیشة بد، القاء شیطانی . فکر یا عمل تردیدآمیز.
-
وسواس
دیکشنری عربی به فارسی
ماليخوليا , حالت افسردگي , سودا , مراق , اضطراب وانديشه بيهوده راجع بسلا متي خود
-
وسواس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: وَساوِس] vasvās ۱. (روانشناسی) تردیدی آزاردهنده در مورد بعضی امور، بهویژه پاکیزگی.۲. (اسم مصدر) [مجاز] دقّت بسیار در جزئیات.۳. دودلی؛ تردید.۴. [قدیمی] اندیشۀ بد.
-
وسواس
دیکشنری فارسی به عربی
خيال , دودة , نزوة , هوس
-
واژههای مشابه
-
وَسْوَاسِ
فرهنگ واژگان قرآن
وسوسه گر (وسوسه در لغت به معناي دعوت کردن به امري است به آهستگي و پنهاني)
-
قفل وسواس
لغتنامه دهخدا
قفل وسواس . [ ق ُ ل ِ وَس ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تنکه ٔ آهن که حلقه های آهن بر آن نصب کنند و دو میل آهنی که هر دو به هم وصل دارند ازآن حلقه ها درگذرانند و بستن و گشادن آن خالی از اشکالی نیست ، و آن را در عرف هند گورکهردهندها خوانند ولهذا اکثر ج...
-
وسواس و حرص
فرهنگ گنجواژه
میل.
-
ناشی از وسواس یا دقت زیاد
دیکشنری فارسی به عربی
شکاک
-
واژههای همآوا
-
وصواص
لغتنامه دهخدا
وصواص . [ وَص ْ ] (ع اِ) سوراخ پرده به مقدار چشم که بنگرند از وی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || روی بند خرد که دختران بر روی افکنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). روی بند خرد. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد...
-
وَسْوَاسِ
فرهنگ واژگان قرآن
وسوسه گر (وسوسه در لغت به معناي دعوت کردن به امري است به آهستگي و پنهاني)