کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وسف
لغتنامه دهخدا
وسف . [ وَ ] (ع اِ) کفتگی که نخست در ران و سرین شتر پیدا گردد از فربهی و سپس در اندامش شایع گردد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
وصف
واژگان مترادف و متضاد
۱. تبیین، تشریح، تعریف، توصیف، شرح ۲. ستایش، مدح
-
وثف
لغتنامه دهخدا
وثف . [ وَ] (ع مص ) دیگ پایه ساختن برای دیگ . (ناظم الاطباء). ثفة. (از اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به ثفه شود.
-
وصف
لغتنامه دهخدا
وصف . [ وَ ] (ع مص ) میل کردن کره اسب به نیکوخویی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): وصف المهر. || شتاب رفتن . (منتهی الارب ). || نشان دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || شرح دادن . (فرهنگ فارسی معین ). || صفة. صف...
-
وصف
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (مص م .) بیان کردن ، شرح حال و چگونگی چیزی را گفتن . ؛ ~العیش نصف العیش بیان خوشی نصفی از خوشی است .
-
وصف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اوصاف] vasf ۱. شرححال و چگونگی کسی یا چیزی را بیان کردن.۲. بیان چگونگی و حالت.
-
جستوجو در متن
-
توسف
لغتنامه دهخدا
توسف . [ ت َ وَس ْ س ُ ] (ع مص ) پوست چیزی واشدن . (تاج المصادر بیهقی ). پوست از چیزی واشدن . (زوزنی ). پوست از سر ریش بازشدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تقشقش و تقشر پوست . (از اقرب الموارد). || وسف پیدا شدن در شتر، یا در فراخی رسیدن...
-
فردو
لغتنامه دهخدا
فردو. [ ] (اِخ ) قصبه ای است جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم ، واقع در هیجده هزارگزی جنوب خاوری کهک و 37هزارگزی جنوب راه قم به اصفهان . ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و دارای 1800 تن سکنه است . از 20 رشته قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، بادام ، ...