کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وساد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وساد
لغتنامه دهخدا
وساد. [وِ / وَ / وُ ] (ع اِ) بالین . تکیه جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). مخده و چیزی که بر آن تکیه کنند. (ناظم الاطباء). || نازبالش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بالشت . (دهار) (اقرب الموارد). وساده . (منتهی الارب ) (آن...
-
واژههای همآوا
-
وصاد
لغتنامه دهخدا
وصاد. [ وَص ْ صا ] (ع ص ) بافنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نساج و حائک . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
وسائد
لغتنامه دهخدا
وسائد. [ وَ ءِ ] (ع اِ) وُسُد. وساید. ج ِ وِساد، به معنی بالین و نازبالش . (منتهی الارب ). رجوع به وساد شود. || ج ِ وسادة. به معنی بالشها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
وسد
لغتنامه دهخدا
وسد. [ وُ س ُ ] (ع اِ) وسائد. ج ِ وساد، به معنی بالین و نازبالش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).