کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وس
معنی
(وَ) (اِ. ص . ق .) بس .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وس
لغتنامه دهخدا
وس . [ وَ ] (ص ، ق ) بر وزن و معنی بس باشد، چه در کلام فارسی با و واو به هم تبدیل می یابند. (انجمن آرا) (آنندراج )(برهان ). بس . (فرهنگ فارسی معین ). و در عربی حسب گویند. (برهان ). بس . (ناظم الاطباء). || بسیار. || چگونه . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
-
وس
لغتنامه دهخدا
وس . [ وَس س ] (ع اِ) عوض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
وس
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ. ص . ق .) بس .
-
واژههای مشابه
-
وَس
لهجه و گویش بختیاری
vas افتاد.
-
ژیرار داس وس
لغتنامه دهخدا
ژیرار داس وس . [ دُ اُ وُ ] (اِخ ) نام خاورشناسی طابع کتاب التنازع و التخاصم بین بنی امیة و بنی هاشم با مقدمه ای به زبان آلمانی بسال 1888 م . وی در تاریخ اسلامی مطالعه ٔ بسیار کرده و زبان عربی را نیز فراگرفته بوده است .
-
واژههای همآوا
-
وص
لغتنامه دهخدا
وص . [ وَص ص ] (ع مص ) استوار کردن کار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). محکم و استوار کردن کار را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و فعل آن از باب نصر آید. (منتهی الارب ).
-
وَس
لهجه و گویش بختیاری
vas افتاد.
-
جستوجو در متن
-
الوسبرگ
لغتنامه دهخدا
الوسبرگ . [ اَل ْوْس ْ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به الفسبرگ شود.
-
کوستو
لغتنامه دهخدا
کوستو. [ ک َ وَس ْ ] (اِ) کوسته . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
وساع
لغتنامه دهخدا
وساع . [ وَس ْ سا ] (ع ص ) شتر فراخ گام . (ناظم الاطباء).
-
ماچک
واژهنامه آزاد
نام رودخانه ایست نزدیک شهرستان ساری که از وس روستای ماچک پشت میگذرد
-
وسیهیدن
واژهنامه آزاد
(واژۀ ساختۀ کاربران) (Vasihidan) توسعه دادن. ریشهء آن همانا «وَس/وُس» است، به چم «بسیار. زیاد، گسترده». افزودهء «ع» از براى ساخت ثلاثى است. از اینرو مى توان چنین داشت: وسیهیدن: توسعه دادن. وسانیدن: بسط دادن. وسانته: منبسط. وسیهیده: توسعه یافته.