کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وزیف
لغتنامه دهخدا
وزیف . [ وَ ] (ع مص ) وزف . بشتافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). شتافتن در رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || شتابانیدن کسی را. (آنندراج ) (اقرب الموارد). لازم و متعدی استعمال شود. (اقرب الموارد). رجوع به وزف شود.
-
واژههای همآوا
-
وظیف
لغتنامه دهخدا
وظیف . [ وَ ] (ع اِ) خردگاه ساق و ذراع اسب و شترو جز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مستدق الذراع او الساق من الخیل و الابل و غیرها. (اقرب الموارد). ج ، اوظفة، وُظُف . (منتهی الارب ). باریکترین قسمت ذراع و ساق . || جائت الابل علی و...
-
جستوجو در متن
-
وزف
لغتنامه دهخدا
وزف . [ وَ ] (ع مص ) وزیف . بشتافتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و بدین معنی قرائت شده است آیه ٔ : فاقبلوا الیه یزفون . (قرآن 94/37). (از منتهی الارب ). || شتابانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(اقرب الموارد) (ناظم الاطبا...