کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صاعد وزیر
لغتنامه دهخدا
صاعد وزیر. [ ع ِ دِ وَ ] (اِخ ) رجوع به صاعدبن مخلد شود.
-
شهر وزیر
لغتنامه دهخدا
شهر وزیر. [ ش َ رِ وَ ] (اِخ ) نام شهری است . بعید نیست که «گیث » یا «جیث » با شهر جدیدی که شهر وزیر یا وزیر نام دارد یکی باشد و احتمال دارد پس از حمله ٔ مغول و صدماتی که جنگهای امیر تیمور ببار آورد شهر وزیر بجای گیث ساخته شده باشد. شهروزیر در کتاب ا...
-
قلعه وزیر
لغتنامه دهخدا
قلعه وزیر. [ ق َ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور، واقع در 3هزارگزی خاور قدمگاه موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 249 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . ر...
-
باغ وزیر
لغتنامه دهخدا
باغ وزیر. [ غ ِ وَ ] (اِخ ) باغی بوده است در اول حدغور از جانب هرات : منزل نخستین باشان بود و دیگر خیسار ودیگر بریان و آنجا دو روز ببود تا لشکر بتمامی در رسید پس از آنجا به پاررفت و دو روز ببود و از آنجا به چشت رفت واز آنجا بباغ وزیر، بیرون . و آن رب...
-
باغ وزیر
لغتنامه دهخدا
باغ وزیر. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز که در 7 هزارگزی باختر شبستر و 4 هزارگزی شوسه و راه آهن مرند به تبریز واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 197 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول...
-
چمن وزیر
لغتنامه دهخدا
چمن وزیر. [ چ َ م َ وَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ناوکش بخش چگنی شهرستان خرم آباد که در 15 هزارگزی جنوب خاوری سراب دره و 2 هزارگزی راه شوسه ٔ خرم آباد به کوهدشت واقع است .جلگه و معتدل است و 48 تن سکنه دارد. آبش از سراب دره ، محصولش غلات ، حبوبات...
-
حسنک وزیر
لغتنامه دهخدا
حسنک وزیر. [ ح َ س َ ن َ ک ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به ابوعلی حسن بن محمد میکالی و حسنک میکال شود.
-
حسنی وزیر
لغتنامه دهخدا
حسنی وزیر. [ ح َ ی ِ وَ ] (اِخ ) حسین پاشابن عبدالکریم موره وی رومی متخلص به حسنی . مدتی والی بود و در 1294 هَ . ق . درگذشت .دیوان شعر او ترکی است . (هدیة العارفین ج 1 ص 329).
-
حسن وزیر
لغتنامه دهخدا
حسن وزیر. [ ح َ س َ ن ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به حسنک وزیر و نظام الملک و حسن مهلبی شود.
-
نخست وزیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (سیاسی) na(o)xostvazir بالاترین مقام سیاسی بعد از رئیسجمهور یا پادشاه در برخی کشورها.
-
نخست وزیر
دیکشنری فارسی به عربی
رييس الوزراء ، رئيس الوزراء
-
وزیر مختار
دیکشنری فارسی به عربی
وزير
-
وزیر نمود
دیکشنری فارسی به عربی
استوزر
-
وزیر دفتر
لهجه و گویش تهرانی
وزیر در بار
-
وزیر مختار
لهجه و گویش تهرانی
سفیر