کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
وزیر نظام
لهجه و گویش تهرانی
وزیر جنگ
-
شاه وزیر
لهجه و گویش تهرانی
بازی با کبریت ،تُرنا بازی
-
وزیر آل محمد
لغتنامه دهخدا
وزیر آل محمد. [ وَ رِ ل ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) لقب ابوسلمه حفص بن سلیمان خلال است . او را به سال 133هَ .ق . به امر خلیفه بکشتند و او اول کسی است که در اسلام لقب وزیر یافت . (حبیب السیر 1:270). رجوع به کامل ابن اثیر 5:193 شود.
-
تازه آباد وزیر
لغتنامه دهخدا
تازه آباد وزیر. [ زَ دِ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قراتوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج است که در 29هزارگزی شمال خاوری دیواندره و 2هزارگزی شمال راه فرعی دیواندره به وزیر واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 90 تن سکنه دارد، سنی ، کردی . آب آن از رودخا...
-
حسین آباد وزیر
لغتنامه دهخدا
حسین آباد وزیر. [ ح ُ س َ دِ وَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش جعفرآباد شهرستان ساوه . دارای 12 تن سکنه میباشد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
شاه قلی خان وزیر
لغتنامه دهخدا
شاه قلی خان وزیر. [ ق ُ ن ِ وَ ] (اِخ ) نام وزیر احمدشاه افغانی . مؤلف مجمل التواریخ گلستانه نویسد: در تاریخ احمد شاه درانی و تاریخ گلشن مراد نام وزیر احمدشاه شاه ولی خان ضبط شده و از تاریخ سلطانی برمی آید که شاه ولی خان لقبی بوده که احمدشاه بدو داد...
-
علی آباد وزیر
لغتنامه دهخدا
علی آباد وزیر. [ ع َ دِ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کشکوئیه ٔ شهرستان رفسنجان واقع در 43 هزارگزی شمال باختری رفسنجان . و 7 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ رفسنجان به یزد. ناحیه ای است جلگه و سردسیر، و دارای 400 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آ...
-
بازی میر و وزیر
لغتنامه دهخدا
بازی میر و وزیر. [ ی ِ رُ وَ ] (اِ مرکب ) بازیی است که بیشتر اطفال بدان ببازند. (از آنندراج ) : هر دو روزی دیگری را پیش می آرد سلیم میکند دوران چو طفلان بازی میر و وزیر. محمدقلی سلیم (از آنندراج ).به جنبش والیان طفل حقیرندشهان بازی میر و وزیرند.میریح...
-
دستت وزیر،() درست
لهجه و گویش تهرانی
وضعت درست است
-
شاه و وزیر
فرهنگ گنجواژه
مقامات عالیه، رئیس و معاون، نوعی بازار با قوطی کبریت.
-
وزیر و وزرا
فرهنگ گنجواژه
افراد مهم جامعه.
-
وزیر و وکیل
فرهنگ گنجواژه
افراد مهم جامعه.
-
وابسته به وزیر یا کشیش
دیکشنری فارسی به عربی
وزاري
-
رئیس دولت (رئیس جمهور یا نخست وزیر)
دیکشنری فارسی به عربی
رئيس الحكومة
-
جستوجو در متن
-
minister plenipotentiary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وزیر خارجه، وزیر مختار