کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزیدنگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وزیدنگاه
لغتنامه دهخدا
وزیدنگاه . [ وَ دَ ] (اِ مرکب ) محل وزیدن . مهب . جای وزیدن باد و هوا. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
جستنگاه
لغتنامه دهخدا
جستنگاه . [ ج َ ت َ ] (اِ مرکب ) وزیدنگاه . مهب . (یادداشت مؤلف ).
-
درر
لغتنامه دهخدا
درر. [ دَ رَ ] (ع اِ) دررالطریق ؛ میانه ٔ راه . (منتهی الارب ). قصد و متن و میانه و قسمت مستقیم راه . (از اقرب الموارد). || دررالبیت ؛ پیشگاه خانه . (منتهی الارب ). گویند: داری درر دارک ؛ یعنی خانه ٔ من روبروی خانه ٔ تو است و آن وقتی است که دو خانه ر...
-
ریاح
لغتنامه دهخدا
ریاح . (ع اِ)رَیاح . رواح . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَیاح در معنی اخیر و رواح شود. || ج ِ ریح به معنی باد. (منتهی الارب ) (دهار). ریاح چهارگونه است : جنوب و آن باد قبله است و شمال که از شمال می وزد و صبا که آن از خاور...
-
زخمگاه
لغتنامه دهخدا
زخمگاه . [ زَ ] (اِ مرکب ) جای زخم . (از لغت فرس ): مضرب سیف ؛ زخمگاه . (از منتهی الارب ). محل وارد آمدن ضربت تیر و شمشیر و دیگر آلات جارحه . محل گزیدن حیوانات گزنده . جراحت . زخم . ریش : همان زخمگاهش فرو دوختندبدارو همه درد بسپوختند. فردوسی .کربش ، ...