کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزوزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وزوزی
معنی
(وِ وِ) (ص .) موی مجعد با فِرهای ریز و بسیار.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وزوزی
لغتنامه دهخدا
وزوزی . [ وِزْ وِ ] (ص نسبی ) در تداول ، موی وزکرده و ژولیده و دارای جعدهای بسیار ریز و نامرتب . (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
وزوزی
فرهنگ فارسی معین
(وِ وِ) (ص .) موی مجعد با فِرهای ریز و بسیار.
-
واژههای مشابه
-
وِزوزی
لهجه و گویش تهرانی
فرفری
-
واژههای همآوا
-
وِزوزی
لهجه و گویش تهرانی
فرفری
-
جستوجو در متن
-
weightlessness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وزوزی
-
زنبوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به زنبور) [عربی. فارسی] zamburi ۱. نوعی چراغ توری. Δ احتمالاً بهواسطۀ صدای وزوزی که دارد زنبوری گفته شده.۲. نوعی پردۀ مشبک که برای جلوگیری از ورود حشرات جلو در یا پنجره آویزان میکنند.