کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزنۀ تعادل میللنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
barbell, bar
وزنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در وزنهبرداری، مجموعۀ میلوزنه و صفحهوزنههای نصبشده بر آن و بستمهرههای ایمنی
-
وزنه
لغتنامه دهخدا
وزنه . [ وَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه واقع در 10 هزارگزی باختر شوسه ٔ نقده به ارومیه دارای 140 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
وزنه
لغتنامه دهخدا
وزنه . [ وَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) هر سنگ یا فلز که برای سنجیدن به کار است . سنگ وزن . سنگ ترازو. سنگی که بدان چیزی را در ترازو می سنجند. (ناظم الاطباء). سنگی یا فلزی که بدان چیزی را در ترازو می سنجند.(فرهنگ فارسی معین ). || ظرف بلوری درجه داری که در...
-
وزنة
لغتنامه دهخدا
وزنة. [ وَ ن َ ] (ع ص ) زن خردمند سنجیده ٔ پست بالا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) یک مرتبه وزن کردن . (از اقرب الموارد).
-
وزنة
لغتنامه دهخدا
وزنة. [ وِ ن َ ] (ع اِمص ) سنجیدگی . (منتهی الارب ): انه لحسن الوزنة؛ ای الوزن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). برای نوع وزن است . (اقرب الموارد).
-
وزنه
فرهنگ فارسی معین
(وَ نِ) [ ع . وزنة ] (اِ.) 1 - سنگ ترازو. 2 - صفحه های گرد و گوی های فلزی در ورزش - های وزنه برداری و پرتاب وزنه . 3 - شخص دارای نفوذ و قدرت : وزنة سیاسی ، وزنة اقتصادی .
-
وزنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وزنة] vazne ۱. سنگ ترازو.۲. گلولۀ بزرگ فلزی که ورزشکاران در ورزش وزنهپرانی یا وزنهبرداری به کار میبرند.۳. [مجاز] آنکه نفوذ و قدرت دارد.
-
weightlifting bar
میلوزنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] میلهای که صفحهوزنههای وزنهبرداری در دو سر آن نصب میشود
-
BodyPump
وزنهآهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشی گروهی برای آمادگی جسمانی که در کلاسهای یکساعته و با استفاده از وزنه و صفحهوزنه و پلۀ پویهورزی انجام میشود
-
weight lifter
وزنهبردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشکاری که به ورزش وزنهبرداری یا به آموزش و تمرین با وزنه میپردازد
-
weight lifting
وزنهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشی رقابتی در چند گروه وزنی و در مواد مختلف که در آن هر وزنهبردار کوشش میکند حد نصاب بالاتری در رقابت با دیگر ورزشکاران بر جای بگذارد
-
mooring clump, mooring block, mooring sinker
وزنۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] وزنهای از آهن یا بتن با حلقهای فلزی که برای استقرار شناوه/ بویۀ مهار به کار میرود
-
dumbbell
دستوزنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وزنهای متشکل از یک میلۀ کوتاه که وزنههای همانندی در دو سر آن بهطور ثابت یا تعویضپذیر قرار دارد و برای تقویت عضلات دست و شانه به کار میرود
-
disk weight, plate 3
صفحهوزنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] هریک از دو صفحۀ فلزی که وزن برابری دارند و برای سنگینتر کردن میلوزنه در دو سر آن نصب میکنند
-
وزنه برداری
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع . ] (حامص .) 1 - برداشتن وزنه . 2 - نوعی ورزش که در آن ورزشکاران با بلند کردن وزنه هایی در وزن های مختلف با هم رقابت می کنند.