کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزنهآهنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
weightlifting bar
میلوزنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] میلهای که صفحهوزنههای وزنهبرداری در دو سر آن نصب میشود
-
weight lifter
وزنهبردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشکاری که به ورزش وزنهبرداری یا به آموزش و تمرین با وزنه میپردازد
-
weight lifting
وزنهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشی رقابتی در چند گروه وزنی و در مواد مختلف که در آن هر وزنهبردار کوشش میکند حد نصاب بالاتری در رقابت با دیگر ورزشکاران بر جای بگذارد
-
mooring clump, mooring block, mooring sinker
وزنۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] وزنهای از آهن یا بتن با حلقهای فلزی که برای استقرار شناوه/ بویۀ مهار به کار میرود
-
dumbbell
دستوزنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وزنهای متشکل از یک میلۀ کوتاه که وزنههای همانندی در دو سر آن بهطور ثابت یا تعویضپذیر قرار دارد و برای تقویت عضلات دست و شانه به کار میرود
-
disk weight, plate 3
صفحهوزنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] هریک از دو صفحۀ فلزی که وزن برابری دارند و برای سنگینتر کردن میلوزنه در دو سر آن نصب میکنند
-
وزنه برداری
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع . ] (حامص .) 1 - برداشتن وزنه . 2 - نوعی ورزش که در آن ورزشکاران با بلند کردن وزنه هایی در وزن های مختلف با هم رقابت می کنند.
-
وزنه متعادل
دیکشنری فارسی به عربی
تعديل
-
سنگ وزنه
دیکشنری فارسی به عربی
وزن
-
وزنه متحرک
دیکشنری فارسی به عربی
اتزان
-
وزنه سر
واژهنامه آزاد
به گویش مردم روستای وزنه سر ،وزن یعنی آبشار (وزن + سر) یعنی محلی که بالای آبشار قرار دارد.
-
گوشت آهنگ
لغتنامه دهخدا
گوشت آهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) بر وزن و معنی گوشت آهنج است که قلاب گوشت از دیگ برآوردن باشد. (برهان ). و رجوع به گوشت آهنج شود. || غلیواج . (برهان ) (آنندراج ). گوشت ربا. و رجوع به گوشت آهنج شود.
-
march
گامآهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] قطعهای موسیقی که با ضرب نواخته میشود و برای برگزاری رژه طراحی شده است
-
نیکآهنگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik āhang) دارای نیت و قصد نیک ، خوش نیت ، نیکو ضمیر .
-
نیم آهنگ
لغتنامه دهخدا
نیم آهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) در شاهد زیر معنی کلمه معلوم نشد : از دهان تنگ تو ناگه شگفت آید مرازین غزلها و سرود و حشو و نیم آهنگ تو.سوزنی .