کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ور آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ور آمدن
معنی
(وَ. مَ دَ) (مص ل .) 1 - (عا.) کنده شدن ، جدا شدن . 2 - آماده شدن خمیر برای پخت نان . 3 - برآمدن ، مقابله کردن . 4 - چاق شدن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
peel, slough
-
جستوجوی دقیق
-
ور آمدن
فرهنگ فارسی معین
(وَ. مَ دَ) (مص ل .) 1 - (عا.) کنده شدن ، جدا شدن . 2 - آماده شدن خمیر برای پخت نان . 3 - برآمدن ، مقابله کردن . 4 - چاق شدن .
-
ور آمدن
لهجه و گویش تهرانی
آماده شدن خمیر
-
واژههای مشابه
-
وَرْ
لهجه و گویش گنابادی
war در گویش گنابادی یعنی طرف ، جهت ، مسیر
-
وِرْ
لهجه و گویش گنابادی
wer در گویش گنابادی یعنی پر حرفی ، حرافی
-
وَر
لهجه و گویش تهرانی
جهت، سو، اینور، اینور و اونور، کدوم وری، اینوری
-
وِر
لهجه و گویش تهرانی
یاوه گفتن، پرگوئی
-
وَر-
لهجه و گویش تهرانی
بَر ـ پیشوند فعلی:ور پریدن، ور رفتن،ورچیدن، ورآمدن، ورآوردن (جدا کردن)
-
وَر
لهجه و گویش بختیاری
var 1. عرض vares do metra>:عرضش دو متر است> ؛ 2. نزد، پیش. čâi-ne bel var-e u>:چاى را پیش او بگذار> .
-
ور و ور کردن
لغتنامه دهخدا
ور و ور کردن . [ وِ رُ وِ ک َ دَ ](مص مرکب ) پرحرفی کردن . سخنان پوچ و بیهوده گفتن .
-
ور و ور
لغتنامه دهخدا
ور و ور. [ وِرْرُ وِ ] (اِ) پرحرفی . سخنان پوچ و بیهوده . در تداول ، پی درپی سخن گفتن . حرف زدن . تلقین و تکرار. پرحرفی :ضرب المثلی در مقام استهزاء کردن تحصیل علم گویند: پالاندوزی است و دریای علم نه ملایی است و وروور. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع شود...
-
ور ور کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تخريف
-
وُرّ و وُرّ
لهجه و گویش تهرانی
تند،به سرعت
-
ور جزّیدن،ور چزّیدن
لهجه و گویش تهرانی
سخت ناراحت شدن،سوختن،مچاله شدن بر اثر سوختن
-
وَر،ور دل ، وردست
لهجه و گویش تهرانی
در کنار:()کسی نشستن