کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورپوشنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورپوشنه
لغتنامه دهخدا
ورپوشنه . [ وَ ن َ / ن ِ ] (اِ) ورپوشه . سرپوش باشد چون چادر و غیره . (یادداشت مؤلف ). روسری زنان . (فرهنگ فارسی معین ). چادر. روپاک . (برهان ). چادر و روپاک و مقنعه ٔزن . (منتهی الارب ). مقنعه ٔ زن . (برهان ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
ورپوشه
لغتنامه دهخدا
ورپوشه . [ وَ ش َ / ش ِ ] (اِ) ورپوشنه . (برهان ) (ناظم الاطباء). روپاک و چادر و مقنعه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ورپوشنه شود.
-
مقنعه
لغتنامه دهخدا
مقنعه . [ م ِ ن َ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِ) به معنی دامنی است . (جهانگیری ). || چادر باریک که یک عرض باشد. (غیاث ). باشامه . واشامه . دامک . ربوسه . ربوشه . سراویزه . گواشمه . ورپوشه . ورپوشنه . چادر باریک یک عرض که زنان بر سر اندازند. (ناظم الاطباء). ...