کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وروف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وروف
لغتنامه دهخدا
وروف . [ وُ ] (ع مص ) ورف . وریف . فراخ افتادن سایه و دراز و کشیده شدن آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || گوالیدن گیاه و نیک سبز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خرم و سبز و شاداب گردیدن گیاه . (اقرب الموارد). درخشیدن نبات از تاریکی...
-
جستوجو در متن
-
ورف
لغتنامه دهخدا
ورف . [ وَ ] (ع اِ) آنچه رقیق و تنک باشد از پیرامون جگر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). لبه ٔجگر. آنجای از کناره های جگر که نازک باشد. (ناظم الاطباء). || (مص ) وریف . وُروف . فراخ افتادن سایه و دراز و کشیده شدن آن . (ناظم الاطباء) (منته...
-
وریف
لغتنامه دهخدا
وریف . [ وَ ] (ع مص ) ورف . وُروف . فراخ افتادن سایه و دراز و کشیده شدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گسترده شدن و دراز کشیدن سایه . (از اقرب الموارد). فراخ شدن سایه . (تاج المصادر بیهقی ). || گوالیدن گیاه و نیک سبز گردیدن . (منتهی الارب ). سبز و خ...
-
درخشیدن
لغتنامه دهخدا
درخشیدن . [ دُ / دَ / دِ رَ دَ ] (مص ) تابیدن . پرتو افکندن . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). تابان و روشن شدن . (شرفنامه ٔ منیری ). پرتو انداختن . تافتن . روشن شدن . برق زدن . (ناظم الاطباء). درفشیدن . رخشیدن . فروغ دادن . لامع شدن . لمعان یافتن . ائتل...
-
طه
لغتنامه دهخدا
طه . [ طاها ] (اِخ ) ابن مهنا الجبرینی الشافعی المحتد الحلبی المولد، العالم الفاضل المتقن العلامة المحقق واحدالدهر فی الفضائل . وی مفسرو محدث و بعلوم عقلی و نقلی محیط و مردی تیزخاطر و صاحب هوشی سرشار بود. در غور بمطالب بسی عمیق و مدقق بود با زهد و عف...