کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورور
معنی
(وِ وِ) (شب جم .) تندتند حرف زدن ، وراجی کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
babble, drone, prattle
-
جستوجوی دقیق
-
ورور
لغتنامه دهخدا
ورور. [ وَرْ وَ ] (حرف اضافه ، ق ) نزدیکی ها. (یادداشت مؤلف ): خدا وقتی هامیده ورور جماران هم هامیده ؛ یعنی خدا وقتی خواهد عطا فرماید در نزدیکی های جماران نیز دادن تواند. (یادداشت مؤلف ).
-
ورور
لغتنامه دهخدا
ورور. [ وَرْ وَ ] (ع اِ) مرغ زنبورخوار که به فارسی کاسکینه گویند. (ناظم الاطباء).
-
ورور
لغتنامه دهخدا
ورور. [ وِ رُ وِ ] (اِ صوت ) زمزمه و حکایت صوت هر سخن که دانسته نگردد.- امثال :ملایی نیست و ورور، پالاندوزی است و دریای علم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به وروور شود.
-
ورور
لغتنامه دهخدا
ورور. [ وِرْ وِ ] (اِ صوت ) زمزمه ای که افسونگر در وقت افسون دادن میکند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حکایت صوت هر سخن میانه ٔ جهر و همس که کس از دور درنیابد. (یادداشت مؤلف ). || حرف زدن . وراجی کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ورور
فرهنگ فارسی معین
(وِ وِ) (شب جم .) تندتند حرف زدن ، وراجی کردن .
-
ورور
دیکشنری فارسی به عربی
ازيز , ثرثرة
-
واژههای مشابه
-
ورور زدن
لغتنامه دهخدا
ورور زدن . [ وِرْوِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، غرزدن . || گریه کردن شدید کودک نوزاد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
ورور کردن
لغتنامه دهخدا
ورور کردن .[ وِرْ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرحرفی . وراجی . غر زدن . (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
ورور کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ازيز
-
ورور جادو
واژهنامه آزاد
(اصفهان، سده لنجان) وِروِر جادو؛ کسی که تندتند حرف بزند به طوری که مفهوم نباشد. (شاید این واژه از این جا می آید که جادوگران ذکرهای خود را تند و سریع می گویند طوری که قابل فهم نیست.)
-
جستوجو در متن
-
prattle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرتاب کردن، ورور، حرف مفت زدن، پرگویی کردن، ور زدن
-
buzzes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
buzzes، همهمه، شایعه، ورور، اوازه، وزوز، وزوز کردن، ور ور کردن
-
buzz
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وزوز، همهمه، شایعه، ورور، اوازه، وزوز کردن، ور ور کردن