کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وروت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وروت
لغتنامه دهخدا
وروت . [ وُ ] (اِ) خشم . (اوبهی ) (حاشیه ٔ اسدی ) (فرهنگ فارسی معین ). غضب . (فرهنگ فارسی معین ).- وروت کردن ؛ خشم کردن . غضب کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : بر من ای سنگدل وروت مکن ناز بر من تو با بروت مکن .بارانی (از فرهنگ اسدی ).
-
وروت
فرهنگ فارسی معین
(وُ) (اِ.) (عا.) خشم ، غضب .
-
وروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] vorut خشم؛ غضب.
-
جستوجو در متن
-
بارانی
لغتنامه دهخدا
بارانی . (اِخ ) نام شاعری باستانی و از او بیتی چند در لغت نامه ٔ اسدی بشاهد آمده است : در بیابان بدید قومی کردکرده از موی هر یکی کولا.بر من ای سنگدل وروت مکن ناز بر من تو با بروت مکن هرچه بینی ز مردمان مستان (بستان )هرچه یابی زحرص کوت مکن .
-
غضب
لغتنامه دهخدا
غضب . [ غ َ ض َ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ): غضب علیه و له غضباً و مغضبة،و این وقتی گویند که مغضوب علیه زنده باشد و اگر مرده باشد «غضب به » گویند. (منتهی الارب ). دشمن د...
-
خشم
لغتنامه دهخدا
خشم . [ خ َ / خ ِ ] (اِ) غضب . (ناظم الاطباء). غیظ. قهر. سَخَط، مقابل خشنودی . (یادداشت بخط مؤلف ). وُروت . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : صورت خشمت ار ز هیبت خویش ذره ای را بخاک بنمایدخاک دریا شود بسوزد آب بفسرد آفتاب و بشجاید. دقیقی نهاده بکوت و ...