کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورند
لغتنامه دهخدا
ورند. [ وَ رَ ] (اِ) عنکبوت . || پرده ٔ عنکبوت . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
-
جستوجو در متن
-
verenda
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورند
-
floating-cap plate, valve plate, valve tray
سینی کلاهکشناور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] سینی دارای سوراخهای بزرگ که پوشیده از کلاهکهای متحرکی است که در داخل لایۀ مایع غوطهورند و با افزایش فشار بخار بالا میروند
-
hemolysis
خونکافت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تجزیه یا انهدام گویچههای سرخ بهنحویکه هموگلوبین در محیطی که یاختهها در آن غوطهورند آزاد شود
-
دانیمو
لغتنامه دهخدا
دانیمو. [ ] (اِ) در تذکره ٔ ضریرانطاکی است که کلمه یونانی باشد و آنرا بعربی غار ورند و بفارسی ما بهشتان نام می دهد و میگوید نزد یونانیان محترم بوده و از آن تاج میکرده اند، از اینرو ظاهراً لورین باید باشد.
-
پیشاجنه
واژهنامه آزاد
هنگام بردشت میوه بخصوص (گردو) تعدای گم می شوند که بعداً نوجوانان با کنکاش و جستجو آنها را پیدا می کنند. (عده ای بر این با ورند که مخفف پیش آ جوینده) یا (ترکیب دو کلمه پیش+ اجنه می باشد- شاید بر این باور بودند که اجنه آن میوه ها را پیش خود برده یا پنه...
-
Rhizophora
چندل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از چندلیان درختی که در مناطق میانکِشَندی نواحی گرمسیری میرویند؛ ریشههای چوبپایی (stilt-roots) آنها گیاه را بر روی آب نگه میدارد تا بتواند تنفس کند، درحالیکه ریشههای پایینی در آب غوطهورند و با سازوکاری مولکولی ...
-
بهره ور
لغتنامه دهخدا
بهره ور. [ ب َ رَ / رِ وَ ] (ص مرکب ) محظوظ و کامران و نیک بخت و کامیاب . (ناظم الاطباء). سودبرنده . کامیاب . برخوردار.بهره بر. بافایده . (یادداشت بخط مؤلف ) : ببخشیدشان جامه و سیم و زرببودند زو هریکی بهره ور. فردوسی .همچنو ما همه از نعمت او بهره ور...
-
تاکام
لغتنامه دهخدا
تاکام . (اِخ ) دهی از دهستان کلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در بیست هزارگزی جنوب ساری و دوهزارگزی باختر راه عمومی دودانگه به ساری . ناحیه ٔ کوهستانی و جنگلی ، مرطوب ، مالاریایی . دارای 330 تن سکنه است . آب آشامیدنی مردم آنجا از چاه و محصول ...
-
قبچاق
لغتنامه دهخدا
قبچاق . [ ق ِ ] (اِخ ) نام دشتی و صحرائی است از ترکستان و طایفه ای از ترکان همان نواحی را قبچاقی گویند. (برهان ). نام دشتی است میان توران و ترکستان که اتراک آنجا بسیار بیرحم و مردم کش میباشند. متأخرین از عالم تسمیةالحال به اسم آن محل باشندگان آنجا ر...
-
مقلس
لغتنامه دهخدا
مقلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) مرحوم دهخدا در یادداشتی آرند: این وصف فاعلی را از باب افعال در لغتنامه ها نیافتم ومقلس از باب تفعیل بمعنی بازیگر گاه قدوم ملوک و امرا آمده است : بهره ورند از سخات اهل صلاح و فسادزاهد و عابد چنانک ، مقلس و قلاش و رند.سوزنی (ی...
-
جولاه
لغتنامه دهخدا
جولاه . (ص ، اِ)جولاهه . جولاهک . جولخ . جوله . جولهه . جولق . جولقی . بافنده . نساج . (فرهنگ فارسی معین ) (برهان ) : بر فلک بر، دو شخص پیشه ورنداین یکی درزی آن دگر جولاه این ندوزد مگر کلاه ملوک وآن نبافد مگر پلاس سیاه . شهید بلخی .|| عنکبوت را نیز گ...
-
قلاش
لغتنامه دهخدا
قلاش . [ ق َل ْ لا ] (ص ) زیرک حیله گر. این کلمه فارسی است زیرا در کلام عرب شین پس از لام وجود ندارد. (اقرب الموارد). مردم بی نام و ننگ و لوند و بی چیز و مفلس و ازکائنات مجرد را گویند. (برهان ) (آنندراج ). مکار و میخواره و باده پرست و خراباتی و مقیم ...
-
رند
لغتنامه دهخدا
رند. [ رِ / رَ ] (ص ، اِ) مردم محیل و زیرک . (برهان قاطع). زیرک و محیل . (آنندراج ). غدار و حیله باز و زیرک .(ناظم الاطباء). شاطر. (زمخشری ) (دهار). ج ، رُنود، رندان ، رندها : بهره ورند از سخات اهل صلاح و فسادزاهد و عابد چنانک مفلس و قلاش ورندقاعده ٔ...