کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورنامه
/varnāme/
معنی
سرنامه؛ عنوان: ◻︎ چو زآن نامه ورنامه برخواندهاند / سخنهای نغزش برافشاندهاند (فردوسی: رشیدی: ورنامه).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورنامه
لغتنامه دهخدا
ورنامه . [ وَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) برنامه . سرنامه . عنوان . (برهان ). آنچه بر سر کتابتها نویسند که به شرف مطالعه ٔ فلان برسد. (برهان ) : چو زآن نامه ورنامه برخواندندسخنهای نغزش برافشاندند.فردوسی .
-
ورنامه
فرهنگ فارسی معین
(وَ مِ) (اِمر.) سرنامه و عنوان نامه .
-
ورنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برنامه› [قدیمی] varnāme سرنامه؛ عنوان: ◻︎ چو زآن نامه ورنامه برخواندهاند / سخنهای نغزش برافشاندهاند (فردوسی: رشیدی: ورنامه).
-
جستوجو در متن
-
برنامه
لغتنامه دهخدا
برنامه . [ ب َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) (از: بر، پیشوند + نامه ) به معنی سرنامه ، یعنی آنچه بر سر کتابتها و نامه ها نویسند و به عربی القاب و عنوان گویند.(برهان ) (آنندراج ). برنامج و برنامجه معرب آنست . (از آنندراج ). عنوان و لقب و دیباچه و آنچه بر سر ...
-
نامه
لغتنامه دهخدا
نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) پهلوی «نامک » (= کتاب ) مأخوذ از «نام »، کردی «نامه » (= مراسله ) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مکتوب . قرطاس قرطس . (منتهی الارب ). کتابت . (برهان قاطع). (آنندراج ) (انجمن آرا). کاغذی که به نام کسی نوشته شود. (فرهنگ نظا...
-
لقب
لغتنامه دهخدا
لقب . [ ل َ ق َ ] (ع اِ) نام که دلالت بر مدح یا ذم کند. اسمی معنی مدحی یا ذمی را. آن نام که پس از نام نخستین دهند کسی را و حاوی مدحی یا ذمی باشد.نامی که در آن معنی مدح یا ذم منظور باشد به خلاف علم که در آن هیچ معنی منظور نباشد. (غیاث ). جرجانی گوید: ...