کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورقلمبیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورقلمبیده
/varqolombide/
معنی
بالاآمده؛ برجسته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
eminent, extrusive, prominent, protrusive, protuberant
-
جستوجوی دقیق
-
ورقلمبیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] varqolombide بالاآمده؛ برجسته.
-
واژههای مشابه
-
چشم ورغُلُنبیده / ورقلمبیده
لهجه و گویش تهرانی
چشم وزغی
-
جستوجو در متن
-
وق زده
لغتنامه دهخدا
وق زده . [ وَ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بی آتش و سرد: اجاق و کرسی وق زده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || چشم وق زده ؛ در تداول ، چشم بی حالت و ورقلمبیده و بیرون جسته و مات . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
بیرون خاسته
لغتنامه دهخدا
بیرون خاسته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب / نف مرکب ) پلقیده . بیرون خیزیده . جاحظ. پُلُغزده . ورقلمبیده . خارج از حد معمول بیرون آمده و برجسته . (فرهنگ لغات عامیانه ) : و علامت آنست که چشم بیرون خاسته باشدو دمعه پیوسته . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). علامت آن...