کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورغ
/varq/
معنی
بندی که از چوب و علف یا سنگ و خاک برای برگرداندن مجرای آب بر روی نهر میبستند: ◻︎ آب هر چه بیشتر نیرو کند / بند ورغ سستبوده بفگند (رودکی: ۵۳۲).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
light
-
جستوجوی دقیق
-
ورغ
لغتنامه دهخدا
ورغ . [ وَ ] (اِ) بند آب باشد که پیش سیل بندند. بندی که از چوب و علف و خاک و گل در پیش رودخانه ها بندند. (برهان ) (ناظم الاطباء) : آب هرچه کمترک نیرو کندبند و ورغ سست و پوده بفکند. رودکی .دل برد و مرا نیز به مردم نشمردگفتار چه سود است که ورغ آب ببرد....
-
ورغ
لغتنامه دهخدا
ورغ . [ وُ ] (اِ) تیرگی و تاریکی . || کدورت خاطر. آشفتگی و آزردگی . (ناظم الاطباء).
-
ورغ
لغتنامه دهخدا
ورغ . [ وُ رُ ] (اِ) وروغ . تیرگی و کدورت . (برهان ). رجوع به ورغ شود.
-
ورغ
فرهنگ فارسی معین
(وَ رْ) (اِ.) سد مانندی ساخته شده از چوب و علف و گِل .
-
ورغ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) فروغ ، روشنی .
-
ورغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] ‹ورغو، ورگ، ورگو، برغ› [قدیمی] varq بندی که از چوب و علف یا سنگ و خاک برای برگرداندن مجرای آب بر روی نهر میبستند: ◻︎ آب هر چه بیشتر نیرو کند / بند ورغ سستبوده بفگند (رودکی: ۵۳۲).
-
ورغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹وراغ› [قدیمی] varq فروغ؛ روشنی: ◻︎ گل را چه گَرد خیزد از ده گلابزن؟ / مَه را چه ورغ بندد از صد چراغدان؟ (؟: کلیلهودمنه: ۲۶).
-
واژههای مشابه
-
بَرغ،ورغ
لهجه و گویش تهرانی
سد کوتاه از خاک و گل
-
بند و وَرغ
فرهنگ گنجواژه
سد، آب بند.
-
واژههای همآوا
-
ورق
واژگان مترادف و متضاد
برگ، صحیفه، صفحه، لا، ورقه
-
ورق
فرهنگ واژههای سره
برگ، برگه
-
ورق
لغتنامه دهخدا
ورق . [ وَ ] (ع مص ) برگ آوردن درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). برگ بیاوردن درخت . (تاج المصادر بیهقی ). || برگ گرفتن از درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). برگ از درخت فرا گرفتن . (تاج...
-
ورق
لغتنامه دهخدا
ورق . [ وَ / وِ / وُ رِ ] (ع اِ) سیم مضروب . سکه ٔ نقره . مسکوک سیمین . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). دراهم مضروبه . (از اقرب الموارد).